گزارش سفر گاوبانگی ۹۸/۷/۳

برنامه سفر گاوبانگی 98/7/3

در فصل گاوبانگی به همت باشگاه پرنده نگری یک سفر ترکیبی برای پرنده نگری و دیدن گاوبانگی و حیات وحش منطقه اجرا شد. در ادامه گزارش این سفر تقدیم می گردد:

گردآورنده گزارش:‌ فرشید صمیمی

بنا بر قرار قبلی دوستان ساعت 5 صبح روز سوم مهرماه 98 در میدان ونک جمع شدند و با ون توریستی به سمت سمنان حرکت کردیم. چون بچه ها تقریبا باهم آشنا بودند و در سفر دوستانه نقده همسفر شده بودیم به جای معرفی و صحبتهای اولیه بعد از سلام و احوال پرسی مشغول استراحت و جمع آوری انرژی برای یک سفر هیجان انگیز شدیم.

ساعت 8:30 صبح به سمنان رسیدیم  و برای صرف صبحانه به رستوران سنتی دارچین رفتیم بعد از صرف صبحانه مفصل همراه با گفتگو و ثبت خاطره خوش با دوستان ساعت 9:30 به سمت شهمیرزاد حرکت کردیم.

به شهمیرزاد که رسیدیم بعد از خرید دسته جمعی مایحتاج سفر به سمت رودبارک رهسپار شدیم. مناظر زیبا شامل کوه و دره و... چشم بچه ها را نوازش داد تا به محیط بانی منطقه رسیدیم و با همراهی یکی از محیطبانان و یکی از فعالان محیط زیست به کمپ درنظر گرفته شده برای گروه ما که یکی از نقاط استراتژیک منطقه بود رفتیم و مشغول استقرار و برپایی چادر ها شدیم. قرار بازگشت را با راننده گذاشتیم و ون توریستیمان مارا ترک کرد.

 محل کمپ ما از جنوب به کوه  از شمال به دره و سپس کوهای شمالی از غرب به دره و جنگل و از شرق به دشت راه داشت. وجود آب چشمه در 20 متری کمپ که با 600 متر لوله کشی از چشمه اصلی انجام شده بود بعد از مناظر زیبا و عوارض طبیعی مختلف  چهار طرف کمپ از اولین جاذبه های سفر برای بچه ها بود. منطقه بدون برق بدون آنتن موبایل و فقط صدای طبیعت. 

بعد از صرف ناهار در چادراصلی که برای گروه ما نصب شده بود در ساعت 3 با برداشتن تجهیزات و کوله حمله به سمت دره شمالی حرکت کردیم. بنا بر توصیه لیدر ازین به بعد با رعایت سکوت و کمترین سرو صدا ادامه مسیر دادیم. عقاب طلایی، سارگپه پابلند، ترمتای چک چک دشتی، چرخریسک پس سر سفید، زاغی، کلاغ سیاه و ابلق در مسیر دره مشاهده شد.

صدای گاوبانگی یا روز بانگ مرال ها از دره شنیده میشد. هوا خیلی کم گرم و آفتاب از جنوب میتابید. حرکت با احتیاط کامل و سکوت بچه ها و راهنمایی لیدر انجام میشد. هرچه نزدیکتر میشدیم احتیاط بیشتر و حرکت بوته به بوته و درخت به درخت انجام میشد.بعد از توقف های کوتاه و بررسی مسیر توسط لیدر ادامه حرکت دادیم تا به نقطه مورد نظر رسیدیم و پس از استقرار گروهی مشغول دوربین کشی و پایش منطقه و گوش دادن به گاوبانکی شدیم.دوربین کشی و استراحت (مدیتیشن !!!) در سکوت کامل و صبروانتظار دو ساعت به طول انجامید و در نهایت اولین مرال نر در ساعت 5 در تنکی جنگل دامنه کوه روبروی دره مشاهده شد.هیجان و ذوق زدگی بچه ها خستگی انتظار را شست و برد. بعد از مرال چرای دو گراز در سمت شرق محل استقرارمان نوید سفری پر برکت رو میداد. هوا کم کم گرگ و میش شده بود و آماده برگشت به کمپ شدیم. بعد از عبور از اولین تپه چرخریسک های بزرگ و سر سیاه به همراه مگس گیر سینه سرخ و سسک چیف چاف به ما خسته نباشید گفتند. بچه ها در ادامه مسیر بازگشت گوشه چشمی به تابلو مورد نظر (محل مشاهده مرال) داشتند. و گهگاه برمیگشتند و با دوربین امیدوارانه نگاهی می انداختند. در ادامه ناگهان بانگ برآمد یافتم یافتم. برگردید بچه ها. چی شده؟ اون چیه؟ کجا؟ همونجا؟ مرال نیس پس چیه؟ پلنگه پلنگ مگه میشه؟ بله دو پلنگ در همان کادر روبرو مشغول بازی یا... بودند. نبود نور کافی و مسافت هزارمتری تا پلنگها نتونست شادی و هیجان بچه هارو کمرنگ کنه. هرچند ای کاش ها ورد زبان بچه ها بود.

توقف تا خارج شدن پلنگها از تابلو مورد نظر و دید بچه ها بطول انجامید با تاریک تر شدن هوا و سرکیفی از دیدن پلنگ به حرکتمون سرعت دادیم و ساعت 7 در مجموع بعد از 6 کیلومتر راهپیمایی به کمپ رسیدیم. آقایان گروه مشغول جمع آوری هیزم و روشن کردن آتش و خانمها هم به مهیا کردن بساط شام پرداختند.

شب نشینی دور آتش و صحبت های دوستانه و خودمانی بچه ها و شوخی با اتفاقات همان روز، چای و دمنوش کنار آتش و سیب زمینی زیر خاکستر هم از دیگر جاذبه های دوست داشتنی سفر بود. ساعت 9:30 شب بعد از اعلام برنامه فردا مبنی بر بیدار باش ساعت 4 صبح و رفتن به کوه جنوب کمپ مهیای خواب در چادرهای خود شدیم. هوانسبتا سرد و  به قول شاعر هرچه داشتیم و نداشتیم پوشیدیم و در کیسه خواب آرمیدیم.

ساعت 4 صبح همه بیدار و بعد از مهیا شدن و برداشتن تجهیزات به سمت کوه رهسپار شدیم. هوانسبتا سرد و تاریک بوداما نور ماه و گرم شدن بدن به واسطه کوهپیمایی هردو را تعدیل می کرد. با بالا رفتن از کوه درختچه ها بزرگ تر و درختها پدیدار شدند. صدای گاوبانگی از نقاط مختلف کوه شنیده می شد.بعد از یکساعت کوهپیمایی به نقطه مورد نظر رسیده و با رعایت سکوت مستقر شدیم. هوا گرگ و میش شده بود.  مشغول خوردن صبحانه مفصل که لیدر و همسر محترم شب قبل تهیه کرده بودند شدیم و همچنان گوش به زنگ بانگ ها بودیم. نزدیک و نزدیک تر تااینکه تا چند متری ما شنیده شد. دست به دوربین شدیم لیدر نگاهی به دره کنار که خالی از درخت بود انداخت و به بچه ها برپا داد همه ساکت چشم دوخته بودیم به محل تا اینکه مرال نر با شاخهای زیبا و با صلابت ظاهر شد. صدای شاتر دوربین ها در سکوت کامل شنیدنی بود. بعد از بانگی جانانه یک مرال ماده و یک بره مرال پدیدیار شدند. خانواده سه نفره مرال چند دقیقه ای در دید ما جولان دادند و بعد در انبوه درختان محو شدند. سرمست از مشاهده خانواده مرال از فاصله چند ده متری در سکوت با لبخند و تکان دادن سر به نشانه تایید مدتی گذشت. کمی بیشتر نشستیم و باز منتظر.

هوا کاملا روشن شده بود کمی اطراف آن محل را پایش کردیم و سسک بیدی سبز جی حاق سهره جنگلی توکای بزرگ توکای سیاه را مشاهده نمودیم.

ساعت نزدیک ده بود و با تصمیم جمعی به کمپ برگشتیم تا کمی استراحت کرده انرژی جذب کنیم و بعد از ناهار دوباره به سمت جنوب رفته و به پایش مجدد بپردازیم و  بعد از کمی استراحت و نوشیدن چای و تناول میوه به گشت و گذار اطراف چادر ها پرداختیم. در این میان ورود دو محیط بان  با موتور سیکلت به کمپ ما جهت خوش آمد و اطلاع از کم و کسری بچه ها برای اقامت در منطقه جالب توجه بود. کمی با آن ها هم صحبت شدیم و با رفتن آنها  باز با یک تصمیم جمعی لوازم ناهار را برداشته و به سمت دره جنوبی رفتیم.

در مسیر با مشاهده ترمتای و دلیجه کوچک و چک دشتی و زاغی و مگس گیر سینه سرخ به دره رسیدیم چندین مرحله کمی توقف و باز حرکت کردیم در سایه درخت مشغول استراحت شدیم و بعد از صرف ناهار مجددا حرکت کرده و اینبار به سمت شرق و داخل دره پیش رفتیم تا با راهنمایی لیدر به نقطه ای استراتژیک رسیدیم. در گروه های دوسه نفره مخفی شدیم و منتظر ماندیم.منتظر نشسته بودیم که ناگهان از یکی از گروه ها علامتی شنیده شد. مشاهده مار در نزدیکی یکی از بچه ها همه را به آنجا کشاند. بله یک مار افعی قفقازی کوچک چنبره زده روی تنه درختی سوژه عکاسی چند دقیقه ای ما شد و خوشحال از بخیر گذشتن ماجرا و مشاهده این موجود زیبا به محلهای اختفای خود برگشتیم.

باز هم انتظار و انتظار تا اینکه در سمت شرق شگفتانه ای نصیبمان شد. خرس قهوه ای از پایین دره به سمت بالا در حرکت بود و در یک مسیر ده متری در دید ما حرکت آهسته ای کرد و از دید ما مخفی شد. از هیجان دیدن خرس از فاصله صد متری سکوت را شکستیم و ذوق و شوق خود را بیرون ریختیم با تذکر نرم لیدر به سکوت مجدد دعوت شدیم.

در این میان مشاهده گراز و سسک چیف چاف و ترمتای جی جاق و چک سرمان را گرم کرد. خورشید درحال غروب بود. آماده بازگشت به کمپ جهت جمع آوری هیزم شدیم. در مسیر بازگشت دسته حدوداً سی تایی از تیهو ها را مشاهده کردیم. به کمپ رسیدیم و باز جمع آوری هیزم و چای و شام و دور آتش نشینی و ثبت خاطرات و خواب.

صبح روز سوم باز هم ساعت 4:30 بیدار باش و اماده حرکت به سمت کوه شمالی شدیم. این بار ارتفاع بالاتری را پیموده و نرسیده به دشت بالایی مخفی شدیم. صدای گاوبانگی بسیار دورتر از روزهای گذشته و به مراتب کمتر شنیده می شد.

بعد از صرف صبحانه و روشن شدن هوا تصمیم گرفتیم به پرنده نگری بپردازیم و چرخ ریسک هیرکانی را جستجو کنیم. چون به ارتفاع رفته بودیم خیلی زود موفق به زیارتش شدیم. بعد از آن چرخ ریسک سر آبی چرخ ریسک بزرگ چرخ ریسک دم دراز  جیجاق و به تعداد بالا مگس گیر سینه سرخ مشاهده نمودیم. باز به سمت بالای کوه رفتیم و در راه دمسرخ معمولی زرد پره چک دارکوب خالدار بزرگ چرخ ریسک هیرکانی سسک بیدی سبز پیغوی کوچک غراب معمولی را رکورد کردیم.

در راه با توجه به کم شدن آب آشامیدنی و همچنین آب بدن بچه ها از میوه های کوهی مانند زرشک و ازگیل و ولیک علی رغم میل باطنی (به جهت اینکه غذای خرس ها بود)تغذیه نمودیم. به بالای خط الراس کوه رسیدیم.با دیدن مناظر زیبا و دلفریب آن طرف کوه مشغول استراحت و ثبت خاطره شدیم. در این میان شوخی و خنده و گفتگوهای دوستانه چاشنی استراحتمان بود.

ساعت نزدیک 10 بود قصد بازگشت به کمپ برای صرف ناهار و استراحت و جمع آوری وسایل کردیم. به پایین کوه و به سمت دره غربی حرکت کردیم. بعد از 7 کیلومتر پیاده روی در جنگل به کمپ رسیدیم. مشغول استراحت شدیم. بعد از صرف ناهار و گفتگو های دوستانه همراه با شوخی و خنده و اینکه ون چه موقع به کمپ باز میگردد، لوازم و وسایل سفر را جمع آوری کردیم و منتظر بازگشت ون شدیم. با رسیدن ون سر موقع جمع آوری وسایل نیز به اتمام رسید. مشغول جایگیری کوله ها در ون بودیم که شگفتانه آخر مارا بیشتر شگفت زده کرد. هجوم پرنده های شکاری به یکباره بالای سرما از جمله دلیجه کوچک ترمتای عقاب صحرایی و دور افتخار به افتخار ما. گویی با تمام قوا به بدرقه ما آمده بودندو بعد از عکاسی بچه هایی که دوربین هارا هنوز جمع نکرده بودند و ورود دسته زنبوز خوارها و رفتن همه اینها به یکباره سوار ون شدیم و به سمت پایتخت رهسپار شدیم. مشاهده چرخریسک هیرکانی و مگس گیر سینه سرخ و یک عقاب طلایی جوان آخرین هدیه طبیعت به سفر ما بود. در مسیر بازگشت بعد از صرف بستنی و فالوده در آرادان و مرور سه روز و رکورد های بی نظیرش به تهران رسیدیم و خاطرات سفرمان را به یاد سپردیم.

لیست گونه‌های مشاهده شده در سفر رودبارک

 برای دیدن گزارش به زبان انگلیسی لطفا اینجا کلیک کنید

• گاوبانگی، مرال، پرنده نگری، پلنگ ، خرس قهوه ای، باشگاه پرنده نگری ایرانیان
• گزارش سفر گاوبانگی ۹۸/۷/۳