|
سفر نامه کنیا
جمشید کریمی زاده- نوروز 95
و باز سفر و این بار سفری از جنسی متفاوت. سفری که آرزوی هر عاشق طبیعته. آفریقا مهد حیات وحش، خاستگاه انسان اولیه ودیدنیهای بی شمار که بی صبرانه منتظر دیدنش بودم. بالاخره زمان موعود آمد و28 اسفند 1394 به سمت کشور کنیا وشهر نایروبی در غالب یک توربه همراه یکی از دوستان خوبم حرکت کردیم. ساعت 2 نیمه شب بیست ونهم اسفند یکی از بهترین لحظات سفرم رقم خورد وآن پا گذاشتن روی خاک آفریقا بود. سفر به دوبخش کنیا وتانزانیا تقسیم می شد. برنامه کنیا سافاری ودیدن حیات وحش بی نظیر آن بود ومن سعی براین داشتم که تا حد امکان به دیدن پرنده ها بپردازم. در این نوشتار تمرکز من روی بخش کنیا وپرندگان است که خوشبختانه موفق به دیدن خوب حدود نود گونه و عکاسی از آنها در این چند روز شدم.
Jumbo Africa
سلام آفریقا و اولین کلمه ای که شنیدم” Hakuna matata” یعنی بیخیال دنیا و تصمیم گرفتم شعار سفرم باشه. آخه میدونید آفریقاییها این کلمه را زیاد استفاده میکنن و شاید راه تحمل و زندگی در شرایط سختشون همین تفکر باشه.
با توجه به برنامه ریزی قبلی از خیر گشت شهر نایروبی که برنامه تور بود، گذشتم و به همراه دو تا از دوستان بعد از صبحانه راهی مرکز نگهداری فیلهای یتیم شدیم. ساعت بازدید 10 تا 11 صبح وبرنامه شامل معرفی فیلها،حمام گل و شیر دادن به فیلهای کوچک تر بود. جمعیت زیادی از توریست ها برای دیدن این مراسم آمده بودند. مجری برنامه بعد از توضیحات کلی تک تک فیلها را معرفی و با ارائه شناسنامه برای هر کدام از انها اعلام کرد تنها با پرداخت سالانه 50 دلار هر کس می تواند حامی یک فیل خاص بشود. تعداد فیلهای مرکز دراین زمان 23 تا بود. به هر حال پس از بازدید وتحسین این فعالیت جالب به مرکز بوماس برای دیدن رقصهای محلی افریقا وهمچنین دیدن نمونه خانه های قبایل افریقایی رفتیم. ابتدا ناهارخوردیم وهر چی غذای محلی معروف بود را سفارش دادیم. آگالی وچاپاتی و....
آگالی نوعی غذای رایج کنیایی است، ذرت پخته شده ای است که برش میزنند وهمرا اسفناج می خورند. چاپاتی نوعی نان است که به تکه های کوچک می برند وسرخ می کنند و همراه غذا میخورند.
تا جایی که میدانستم، چیزی حدود 1100 پرنده در کنیا وشمال تانزانیا هست وکنیا 6 گونه اندمیک دارد که انتظار حداقل 100 گونه از گونه های رایج را در این سفر 5 روزه با توجه به حجم بالای فعالیت ها در این زمان و تمرکز تور روی دیدن پستانداران را داشتم. از همان ابتدا تعداد کور کور سیاه که در ارتفاع کم پرواز می کردند و بالای سرمان بودند جلب توجه می کرد. تعداد کور کور سیاه ولک لک های مارابو شهر نایروبی قابل توجه و از تعداد کلاغ های ابلق خودمان بیشترن. بالای هر درخت اکاسیا شما لک لک ها را می بینید. جالب اینکه دایره ترس حیوانات در اینجا کمه و راحتر میشه بهشون نزدیک شد. تعدادی گراز و یه ماده گراز که بچه اش را شیر میداد در چند قدمی ما مشغول بودند و چند تایی عکس گرفتم.
راهی دیدن نمونه کلبه های ساخته شده قبایل آفریقایی شدیم. همانطور که یه گوشم به راهنما و توضیحاتش بود، دنبال رکورد کردن پرنده ها بودم.
مطلب جالب این بود که اولا مرد های قبیله ها حتما چند زن دارن ودوم اینکه زنها خانه می سازن وزن اول خانه اش بزرگ تره و مرد ابتدا به خانه زن اول میره و پذیرایی میشه و در سر در خانه زن اول طاقچه ای است که زن ظرف خون گاو و شیر را میذاره! آخه میدونین آفریقایی ها و خصوصا قبایل ماسایی خون تازه گاو میخورن و اعتقاد دارن قدرت و سلامتی بهشون میده.
دیدن چندین گونه شهد خوار و زنبور خوار و گنجشک های سر خاکستری از جمله رکورد های من بود ولی حیف که وقت تنگ بود.
پس از بازدید ازمرکز فرهنگی بوماس ودیدن رقصهای آفریقایی والبته همراه شدن در رقص با آنها، بلا فاصله راهی دریاچه نیواشا شدیم تادر لوژ زیبای سوپا ساکن شویم تا شروع بازدید هیجان انگیز حیات وحشمان باشد. دل تو دلم نبود که کی می رسیم بلاخره ساعت6 عصر به این مکان زیبا وخیال انگیزرسیدیم. لابی زیبای لوژ با اتاق ها فاصله داشت ومسئول محل، توصیه اکید کردن که به علت حضور اسب های آبی در محل حتما برای رفت وآمد به لابی واتاق ها درشب درخواست نگهبان کنیم واین برایم جالب بود. واتر باک ها وزرافه ها وگور خرها واسب های آبی در محوطه لوژ بودند وبرق چشمانشان را به راحتی می دیدیم. اما جالب اینکه نگهبان فقط یه چوب بلند همراهش بود ونمی دو نم اگه اسب آبی حمله میکرد چه جوری از ما دفاع میکرد. خلاصه با دنگ وفنگ فراوان به اتاق رفتیم وپس از استراحت قرار شد، صبح خیلی زود به سمت دریاچه ناکورا حرکت کنیم.
روز دوم
صبح خیلی زود پا شدیم وبا صرف چایی مختصر وپک کردن صبحانه ها راهی شدیم. حدود ساعت 8 ورودی پارک در یاچه نا کورا ایستادیم وبا خواندن دعای تحویل سال، سال را نو کردیم. بهم تبریک گفتیم ووارد پارک شدیم واولین ساعات سال نو را با دیدن جانوران خاص این منطقه که از همه مهم تر کرگدن سفید بود آغاز کردیم. با شانسی که آوردیم از فاصله نزدیک کرگدن سفید و بوفالو را دیدیم دیدن زرافه ها وگورخرها وآنتلوپ ها برایمان جالب بود ومرتب می ایستادیم وعکس می گرفتیم وحرکت می کردیم وراننده هم با شکیبایی همراهیمان می کرد. نکته جالب اینکه به راننده یاد داده بودیم که به جای کلمات انگلیسی بگیم برو ونرو وگاهی اشتباه میکرد وبر عکس عمل میکرد...
کرگدن سفید، گونه در حال انقراض
خلاصه به کنار در یاچه ناکورا جایی که همواره در مستند ها شاهد دیدن هزاران فلامینگو در آن بودم رسیدیم ولی به علت بالا آمدن آب فقط تعدادی پلیکان بزرگ و فلامینگو و گونه های کنار آبزی را دیدم. دیدن خروس کولی آفریقایی وتجمع لک لک های مارابو واگرت بزرگ و کوچک و آبچیلیکها وسلیم ها از جمله مشاهداتم بود. کاکایی ها و پرستوهای دریایی روی در یاچه در حال فعالیت بودند. فضای عجیب وآرام بخشی بود که انسان میخواست ساعت ها بنشیند و با دیدن این فضا ومخلوقات زیبایش به آرامش درونی برسد.
به راه افتادیم دنبال سایر گونه های پستاندار وشاید دیدن پرنده ها. موفق به دیدن دو گونه از پنج گونه شاخص وبزرگ پستاندار شدیم وبا ارزوی دیدن بقیه برای صرف صبحانه به محلی مرتفع ومشرف به دریاچه به نام تپه بابونها رفتیم. میگن دیدن پنج پستاندار بزرگ به اختصار "big5"، که شامل شیر وپلنگ و یوز پلنگ وکرگدن و بوفالو است نشانه یه سافاری خوبه. در محل صبحانه دیدن چند گونه ساروطرقه برایم محقق شد. پرواز بادخورک ها از ارتفاع بالا جذاب بود و من به ضبط مناظر در ذهن می پرداختم. پس از صرف صبحانه به سمت لوژمان حرکت کردیم تا پس از کمی استراحت وناهار برای قایق سواری به دریاچه نیواشا برویم. ناهاربه صورت بوفه بود و من ماهی اش را خیلی پسندیدم. دوباره راه افتادیم تایکی از زیبا ترین مناظر این سفر را تجربه کنم. به محل سوار شدن قایق ها رسیدیم و تا بچه ها سوار بشن من چند گونه ای از جمله لک لک نوک زرد را به خوبی رکورد کردم و عکس گرفتم. دیدن باکلان ها و عقاب های ماهی گیر آفریقایی وپلیکانها و اگرت ها وفضای زیبای در یاچه انچنان مرا به خود مشغول کرده بود که با سر و صدای لیدر دیدم همه سوار شدن و من هم با عجله سوار شدم. هدف از قایق سواری دیدن اسب های آبی و چگونگی شکار عقاب های ماهی گیره. آخه می دونین اینجا عقابهای ماهی گیر و شرطی کردن و قایق رانها اول سوت میزنن و بعد ماهی مرده تو آب می اندازن وعقاب هم برای برداشتن ماهی ونه شکارآن شیرجه میزنه وچند باری اینکار را میکنن. دیدن عقاب و شیرجه اش از فاصله چند متری آنچنان منو مجذوب کرده بود که اصلا دلم به عکس گرفتن نمی رفت و مبهوت کل فضا بودم. دفعه آخر چند تا عکس گرفتم.
دیدن اسب های آبی و احساس نفس هاشون از چند متری وترس اینکه نکنه یه دفعه قایق را چپ کنن هیجانی را برای ما ایجاد کرده بود، هر چند که قایقرانها خود فاصله را رعایت می کردن.
عقاب ماهی گیر
لک لک نوک زرد
هر چند که از دیدن این صحنه ها در آن عصرزیبا خسته نمی شدیم ولی باید می رفتیم. باران دل انگیزی گرفت وپس از قطع شدن باران رنگین کمان زیبایی خلق شدوخالق یکتا نقاشی خود را به اوج رساند. صحنه ای که زبان قاصر از توصیف اونه ومن در دل آرزو کردم کاش زمان می ایستاد ومن ساعت ها نگاه میکردم ولی چه کنم که بعضی تمناها محال است و با آرزوی دیدن دوباره این صحنه محل را ترک کردیم.
به پیشنهاد راهنما به دیدن یک دریاچه دیگر پشت محل اقامتمان رفتیم که متاسفانه اونجا نیز فلامینگو ها را ندیدیم. با خلسه ای ناشی از دیدن این همه زیبایی به لوژ برگشتیم و بعد از صرف شام وجواب به پیامهای تبریک عید با لبی خندان به خواب رفتم.
خدایا دیدن این همه زیبایی در یک روز خواب بود یا بیداری....
روز سوم
صبح زود از خواب پاشدم وبه اتفاق دوستم برای رکورد پرنده ها به ساحل دریاچه کنار لوژ رفتیم. دیدن اکراسهای آفریقایی وسیاه، باکلانهای زیاد کنار در یاچه، سسک چشم سفید، هد هد،انواع کنار آبزی ها، قناری ها وخلاصه رکورد های زیادی که در گشت یک ساعته صبح داشتیم برایم جالب وباور نکردنی بود. وبدون اغراق اگر فرصت می بود وکنار این دریاچه سر صبر پرنده نگری میکردیم شاید بالای 50 گونه را در نیم روز شاهد بودیم. چند گونه سار رنگی وزیبای آفریقایی در اطرافمان روی زمین مشغول تغذیه بودند. حواصیل ارغوانی زیبایی در کنارمان دیدیم که با حضور ما واحساس ترس ژست زیبایی گرفت. دیدن تعداد زیادی اکراس که روی زمین از فاصله نزدیک مشغول تغذیه بودند مرا به یاد عکسی انداخت که از فاصله چندین ده متری از اکراس ها با زحمت زیاد انداخته بودم. جای همه دوستان پرنده نگر در ایران خالی بود که این زیبایی ها را از نزدیک لمس کنن.
پس از صرف صبحانه به سمت لوژمان در ماسایی مارا حرکت کردیم وبا 5/5 ساعت راه و البته با خرابی راه در انتها (این جاده را به شوخی" African Massage " میگن) به آنجا رسیدیم. در بین راه بچه هایی را دیدم که تقاضای غذا داشتن وچه سخت بود که نمیشد ماشین را نگه داشت و به آن ها کمک کرد. بعد از رسیدن به لوژ وصرف ناهار وگرفتن اتاق ها وخبر دار شدن از اینکه برق در ساعات خاصی آن هم از تاریکی هوا تا نیمه شب به وسیله موتور تامین می شود، برنامه ریزی برای شارژ وسایل کردیم وقرار شد برای گشت عصر به سمت پارک ملی برویم. خوشبختانه فاصله لوژ تا ورودی پارک کم بود وزود وارد پارک شدیم. دیدن وایلد بیست ها وگورخرها و غزال های تامسون اولین دشتمان بود. ناگهان یک خانواده سه تایی از درناهای تاج دار زیبا را دیدیم و حسابی ایستادیم و از دیدن آن ها لذت بردیم.
دیدن ساواناهای بزرگ وغروب آفتاب در پس زمینه این منظره زیبا همه یاد آور مستند هایی بود که دیده بودم و یا تعبیر خوابهای قبل از سفرم بود. ماده شیری را دیدیم که بر فراز یک صخره در حال نظاره گله بزرگی از بوفالوها بود وشاید داشت غذای خود را انتخاب می کرد. متاسفانه با توجه به غروب باید سریع از پارک خارج می شدیم والبته با شماطت نگهبانان پارک مواجه شدیم که با درایت راهنمای تور مسئله حل شد. به لوژ برگشتیم. وشب را خوابیدیم تا آماده شویم برای یک روز کامل سافاری.
روز چهارم
صبح که از خواب پاشدم تا گشتی تو لوژ بزنم به ثبت چند گونه پرنده از جمله چند گونه کبوتر پرداختم. یه دفعه یه موجود کوچولو را دیدم و این همان دیک دیک بود که یکی از کوچک ترین گوزنهای دنیا است. کم کم آماده شدیم ولوژ را به سمت پارک ملی ماسایی مارا که یکی از ده پارک برتر حیات وحش دنیا است ترک کردیم. دیدن فیل های آفریقایی که بزرگ ترین فیلهای دنیا هستند وزرافه های ماسایی با طرح خاصشان ساعت ها ما را به خود مشغول داشت. دیدن چند گونه سارگپه وعقاب وکرکس در حال پرواز ودیدن چکاوک های آواز خوان وسار های خوش آب ورنگ وسبز قباهای بی نظیر این منطقه از رکورد های خوب من بود. ازجمله پرندگان زیبایی که دیدیم مرغ منشی است که به علت حرکت خرامان به این نام میخوانندش. پرنده در حال جستجو برای شکارش که عموما مار است بود. برای استراحت بین روز به یک لوژ زیبا در وسط پارک ملی رفتیم که در کنار در یاچه ای بنا شده بود ودروقت استراحت بیست دقیقه ای دراین بهشت بنا شده در وسط ساوانا در کنار دریاچه ای کوچک چند گونه ای رکورد کردم. گنجشک اتیوپی،دو گونه قناری وباز لک لک های مارابو وعقاب ماهی گیر ویک گونه چک چک از جمله رکورد ها بود. بعد از استراحت راه افتادیم به سمت رودخانه مارا مرز کنیا وتانزانیا وپارک معروف سرنگیتی. در بین راه کنار شیر ماده ای که در حال نوش جان کردن شکارش بود توقف کردیم و با توجه به شکار شیر به دنبال کرکس ها بودم. یک جفت کرکس نر وماده را بالای درخت در نزدیکی شیر دیدم وچند تا عکس گرفتم. با نگاه جستجو گر در اطراف شیر یه گونه زنبور خوار یک گونه پی پت و چکاوک کاکلی دیدم.
در روخانه مارا تعداد زیادی اسب آبی و البته کروکودیل را دیدیم. این همان رود خانه ای است که در فصل مهاجرت جمعیت زیادی از وایلد بیست ها وگورخرها ها برای عبور از رودخانه تلاش میکنن والبته کروکودیل ها از شکار انها بی نصیب نمی مانند که این صحنه را بارها در مستندها دیده بودم. برای صرف ناهار در زیر درختی اطراق کردیم و ناهاری که به صورت بسته بندی آورده بودند را خوردیم در حین ناهار متوجه گونه ای از سار به رنگ ابی تیره براق، با چشمان سفید شدم. و ناهار را خورده ونخورده به عکاسی پرداختم. چرا که اشتهای من به دیدن هر چه بیشتر حیات وحش سیری ناپذیر و زمان اندک بود.
Stuhlman Starling
خلاصه بعد ناهار دوباره به سمت لوژ حرکت کردیم و به دیدن بوفالوها وتوپی ها وفیل ها و البته شتر مرغ آفریقایی پرداختیم. ناگهان خانواده ای از شیر ها را دیدیم که در حال حرکت در جاده بودند وما هم به ارامی به فاصله چند متری این حیوان باشکوه حرکت کردیم. جالب اینکه حتی نگاهی هم به ما نمیکرد وسرانجام داخل علف ها رفت و نگاهمان به سمت بالای درخت رفت وپرندهای به نامGo-Away-Bird” "را دیدیم. پرنده ای که از خانواده توراکوها است وصدایش شبیه کلمه”go away” است. راه افتادیم برای دیدن سریعترین پستاندار روی زمین یوزپلنگ آفریقایی و سرانجام یه خانواده سه تایی را یافتیم وبا شوق وذوق ایستادیم و تا می توانستیم نگاه کردیم وعکاسی کردیم. حالا فقط پلنگ مانده بود که سعادت دیدنش را نداشتیم. بارانی شدید از ان بارانهای معروف استوایی گرفت ونیم ساعتی رازیر بازان به دیدن حیات وحش پرداختیم. ناگهان باران قطع شد وحیوانات که سرحال شده بودند انگار رقص شکر گذاری از خالق یکتایشان انجام میدادن وسر شار از نشاط در حال جنب وجوش بودند. یک خانواده چند تایی از هلمت ها را دیدم وباز خانواده ای از درناهای تاج دار و نهایتا هورن بیلی که بالای درخت در حال اواز خواندن بود وحرکاتی شبیه شکر گذاری انجام میداد. افتاب از پشت ابر ها بیرون زده بود و خداوند نقش زیبایی دیگری را در جلوی دیدگان ما رقم زده بود.
چه بی همتا نقاشی است خالق جهان...
به سمت لوژ برگشتیم وبه استراحت پرداختیم.
صبح زود به سمت پارک برای گشتی دو ساعته به امیددیدن الباقی گونه ها والبته شیر نر رفتیم ولی موفق نشدیم. پس به دیدن دوباره گونه های زیبای روز پیش نایل شدیم وعطش دیدن ما سیراب تر شد ولی وقت تنگ و زمان به سرعت در گذر بود. دیدن چند گونه چکاوک، خروس کولی والبته پرندگان در حال پرواز،ولی چون ما در حال حرکت بودیم شناسایی برای من ناممکن بود.
آرزو کردم کاش ساعت ها میشد توقف کرد و رصد کرد. به لوژ برگشتیم، وسایل را جمع کردیم. و به دیدن قبیله ای از ماسایی ها این مردم مهربان، فقیر و کم توقع که با کمترین امکانات زندگی می کنن رفتیم تا قدر داشته ها را بیشتر بدانیم.
پس از بازدید از قبیله وخرید صنایع دستی از افراد قبیله که البته اکثرش کار خودشان نبود به سمت نایروبی حرکت کردیم. ناهار را در یکی از شهر های بین راه خوردیم وپس از گذر از جاده باریک وشلوغ، غروب را در دره "ریفت ولی "خاستگاه اولین نسل انسان توقف کردیم و با نگاه به عمق دره در ذهنمان مروری از سیر تکامل انسان تا کنون را داشتیم و من غبطه خوردم که در این مدت کوتاهی که انسان بر روی این کره خاکی پا گذاشته، چه تغییرات مهیبی در آن ایجاد کرده است.
به هتل رسیدیم، تا پس از استراحت برای پرواز صبح به زنگبار آماده شویم. امید است که بتوانیم سفری را باهدف دیدن پرنده ها و حیات وحش غنی این قطعه از بهشت حیات وحش روی زمین به زودی تدارک ببینیم.
لیست گونه های مشاهده شده در این سفر:
BIRDING LIST OF KENYA MARCH 2016
1395/02/27 علی
1395/02/28
1395/06/03 ثنا