|
روز سوم تالاب قره قشلاق
شنبه 27 آبان – محمد سفرنگ قرار بود از مریوان بیاید بوکان تا به اتفاق ایشان و سایر اعضای گروه، شانس خود را برای دیدن میش مرغ امتحان کنیم. بعد از ظهر هم بریم بناب، تالاب قره قشلاق. برنامه فشرده ای داشتیم. شب قبل خانم سمیه کاظمی گفته بودند که دو نفر از فعالان پیشکسوت زیست محیطی نقده هم ما را در برنامه فردا همراهی خواهند کرد. صبح ساعت 6:30 به اتفاق آقای جعفری و آقای سیروس انتخابی از فعالان تشکلهای زیست محیطی نقده راهی بوکان شدیم.
در بین راه فرصت خوبی بود تا اطلاعات بیشتری از وضعیت تالابهای نقده کسب نماییم. و در جریان فعالیتهای شبکه سمن های فعال سولدوز، نقده آذربایجان غربی قرار بگیریم. به گفته آقای جعفری سخنگوی این شبکه، سمن های دوستداران طبیعت سولدوز- شانلی سولدوز نقده - یاشیل یوردآذربایجان - گروه کوهنوردی یاشیل داغ - گروه دورنای آذربایجان؛ تشکلهایی هستند که در قالب شبکه ای واحد، در زمینه محیط زیست و منابع طبیعی نقش مؤثری در احیاء و پایداری تالاب های استان های آذریایجان غربی وآذربایجان شرقی درحوزه ی جنوبی دریاچه ارومیه ایفا می نمایند. شبکه مذکور ضمن تعامل با (GEF-SGF) UNDP علاوه بر پروژه های احیاء و پایداری سه تالاب شهرستان نقده؛ احیاء و اصلاح چهار تالاب دیگر استانهای مزبور را در دستور کار خود دارد که پروپوزال های مربوطه را جهت بررسی و تأمین اعتبار به دفتر (GEF-SGF) ارسال نموده است.
آقای جعفری به گوشه هایی از موفقیت های بدست آمده توسط اعضای این شبکه از جمله دریافت لوح تقدیر قهرمانی تالابهای کشور؛ لوح تقدیر جایزه ملی محیط زیست ایران، چند جایزه و لوح تقدیر خارجی اشاره و از دیگر فعالیتهای این گروه به مشارکت در همایشها و کارگاههای توانمندسازی و انتقال آموخته ها و تجارب به جوامع محلی در راستای توسعه ی منطقه و حفاظت مشارکتی از سیمای سرزمین اشاره کردند.
با شنیدن این توضیحات پیش خود میگفتم سرزمین ما چه مردان بزرگی دارد. بیش از 5 دهه فعالیت هنوز پرکار و خستگی ناپذیر هستند و با کوله باری از دانش و تجربه همانند یک جوان با انرژی وقت و عمرشان را برای حفاظت از محیط زیست و احیای تالابهای سرزمینمان صرف می کنند. و ما اینان را نمی شناسیم. و آنهایی هم که می شناسند قدر کارشان را نمی دانند.
در بین این صحبتها به روستای برهان در محور مهاباد _ بوکان رسیدیم. دقایقی توقف و استراحت کردیم و بعد به راهمان ادامه دادیم. بعد از روستای برهان، روستای عیسی کند و در نزدیکی آن غار آبی سهولان قرار دارد. ولی حیف که وقت نداشتیم تا از این غار زیبا بازدید کنیم. ساعت 8:15 در مقابل اداره محیط زیست بوکان بودیم. آقای سفرنگ و خانم غنی زاده از اعضای باشگاه هم به ما پیوستند. با اداره محیط زیست هماهنگی کردیم و چون وقت برای پایش وسیع همه زیستگاههای احتمالی میش مرغ در دشتهای اطراف بوکان را نداشتیم، تصمیم گرفتیم جستجو را محدود و نهایتا تا ظهر ادامه دهیم. ولی قبل از آن گفتیم به دیدن هیوا برویم تا اگر دیگر همنوعانش را ندیدیم آرزو به دل برنگردیم.
"هیوا" میش مرغ نر پنج ساله ای است که مدتها قبل به دلیل آسیب دیدگی برای مداوا به سازمان محیط زیست تحویل شده بود و پس از مداوا و بهبودی چون ادامه زندگی در محیط آزاد برایش خطر دارد، در خود سازمان نگهداری می شود.
هیوا - عکس از سحر غنی زاده
به یکی از دشتهای اطراف بوکان که احتمال دیده شدن میش مرغ می رفت رسیدیم. چند جایی دوربین گذاشتیم و در حین پایش به توضحیات آقای سفرنگ گوش میدادیم.
"... میش مرغ برای زیستن و تولید مثل احتیاج به زمینهای وسیع و مسطح دارد که تقریباً خالی از سکنه و حداقل خلوت باشه. تغذیه میش مرغ از مارمولک، حشرات بزرگ، دانه های گیاهان، سبزیجات و گندم های تازه روییده شده است. پرنده بسیار محتاط و خجالتیه که به واسطه شکار و تخریب زیستگاه گفته میشه کمتر از 30 فرد اون در کشور باقی مونده و با وضع موجود اگر تغییری در بهبود وضعیت زیستگاه و امنیتش حاصل نشه همین 30 فرد رو هم از دست خواهیم داد..."
از سفرنگ پرسیدم آیا گزارشی از مشاهده این پرنده در استانهای دیگر هم داریم. ایشان گفتند:
"در گذشته نه چندان دور دشتهای بناب، دشت زرینه کردستان، اسدآباد همدان، اینها زیستگاه های اصلی میش مرغ بودن، ولی متاسفانه خیلی وقته گزارش موثقی از رویت این گونه در این مناطق نداشتیم."
آقای انتخابی در مورد دلایل تخریب زیستگاه می گوید: "در قدیم که برداشت با داس و دست انجام میشد، پرنده می توانست جان جوجه هایش را نجات دهد. ولی از وقتی که کمباین آمد و علف چینی مکانیزه شد و مصرف سموم کشاورزی زیاد شد، زیستگاه هم برای این پرنده نا امن شد و زاد و ولد آن کم و تلفات بیشتر شد".
ما در این سفر توفیق دیدن میش مرغ را بدست نیاوردیم. شاید دوستان خوشحال نبودند ولی شخصا با همه اشتیاقی که برای دیدن این پرنده در محیط طبیعی دارم، حاضرم هیچوقت میش مرغ نبینم. در عوض بشنوم تعداد شان زیادتر شده و در استانهای همجوار هم دیده شده است. امیدوارم کسی کاری بکند. طرحی بدهند برای حفاظت، قلمروی امنی برای آن فراهم شود تا بالاخره یک اتفاق خوب بیفتد. و لازم نباشد برویم مستند "عروس بوکان" را ببینیم و غصه بخوریم.
حدود ساعت 12:30 به سمت بناب حرکت کردیم و تقریبا ساعت 14 در بناب بودیم. با بهزاد رفتیم به یک کبابی در مرکز شهر. تقریبا در هر شهری توی کشور که بری می بینی روی تابلوی چند کبابی نوشته اند کباب بناب. حالا بماند که فقط اسم بناب را دارند. ولی خوب ما الان بناب بودیم و حاضر نبودیم خوردن کباب بناب را با هیچ چیز دیگر عوض کنیم. سر میز ناهار از فرصت استفاده و گپ و گفتی با بهزاد انجام دادم.
بهزاد نبی قدیم پرنده نگر و فعال زیست محیطی در شهرستان بناب است. بهزاد به گفته خودش تا کنون 210 گونه پرنده فقط در بناب رکورد دارد. وقتی از او پرسیدم که چگونه به پرنده نگری روی آورده است، شروع ماجرا را با یک داستان آغاز می کند. و در ادامه می گوید "... یک روز که خیلی بی حوصله بودم ماشین را برداشتم، بیست کیلومتری از شهر دور شدم. رفتم جایی که قبلا شنیده بودم آنجا پرنده زیاده. وقتی که به محل رسیدم دسته های بزرگی از پرندگان را دیدم. یک مقدار نشستم فقط تماشا کردم و به صدای پرندگان گوش کردم. اون موقع نام پرنده ها و گونه ها را نمی دانستم. اون احساس آرامش را که دنبالش بودم همون لحظه اونجا پیدا کردم. چند وقتی که گذشت رفتم یک دوربین SX60 خریدم اقساطی با ماهی صد هزار تومان. اولین عکسم را از یک دسته غاز گرفتم و تو اینستاگرام گذاشتم. از آنجا ببعد بود که با آقای سفرنگ آشنا شدم با تشویق و راهنمایی های ایشان، روی به پرنده نگری آوردم. هنوزم بعد از سه چهار سال هر وقت که میرم تالاب یک حس خوب دارم. ولی امسال وضع تالاب خوب نیست. آب نیست و غصه میخورم از این وضعیت."
قرار است همه با هم سری به منطقه بزنیم. با اداره محیط زیست هماهنگ میکنیم و میرویم به سمت تالاب قره قشلاق. این تالاب در ساحل جنوب دریاچه ارومیه در حومه شهرستان بناب و ملکان قرار دارد. مساحت منطقه قره قشلاق بیش از 40000 هکتار است.
حوزه آبریز تالاب قره قشلاق، قسمتی از زیر حوزههای زرینه رود، سیمینه رود و صوفی چای را شامل میشود. منابع آبی سطحی آن از رودخانه های زرینه رود، صوفی چای، مردق چای، لیلان چای تغذیه می شود. ولی به دلیل اینکه این تالاب بین دو استان آذربایجان شرقی و غربی قرار گرفته از مدیریت یکپارچه و کاملی برخوردار نیست.
در بین راه بهزاد برایمان تعریف می کند: " تالاب در سالهای پیش و در زمان پر آبی، پر بود از پرندگان و قاطعانه میگم بهترین زیستگاه ایران بوده ولی الان به دلیل کم توجهی، حق آبه تالاب محقق نمیشه. زمانی فلامینگوها و پلیکان ها صدها صدها در منطقه زادآوری داشتند. ولی الان وقتی یک دسته پنج تایی هم ببینم باز راضی هستم".
او می گوید "از مسئولین گله مندم، چند سالیست در کار پرنده نگری و فعالیت های زیست محیطی هستم و برای معرفی تالاب شهرم، عروس تالابهای شمالغرب کشور تلاش میکنم و از هر فرصتی برای رساندن اطلاع از وضعیت نامناسب تالاب قره قشلاق به گوش مسئولین مربوطه استفاده می کنم. ولی صدایم بیشتر از محدوده استان خارج نمیشه. و عاجزانه ازتون خواهش میکنم وضعیت تالابم را به هر کسی که دستتان می رسد بگویید. نبض شهرم بناب در گرو امنیت سلامت زیستگاه تالابمه چون به نوعی ضربه گیر طوفانهای نمکی دریاچه ارومیه محسوب میشه."
بهزاد به ما میگه "شاید شما بهتر درک کنید چند سال قبل حتی نتونی با چکمه وارد تالاب شوی. ولی الان وسط تالاب ماشین سواری کنی چه معنی داره". بغض بهش اجازه ادامه صحبت نمیده... وقتی کمی آروم میشه دوباره میگه "به عنوان دوستدار طبیعت ازتون خواهش میکنم شمایی که پایتخت نشین هستید این مهم را بیشتر گوش زد بفرمایید. آخرین زیستگاه بکر و پر از امنیت ایران. بله این خیلی مهم هست پر از امنیت. هیچ تالابی مثل تالاب من امنیت ندارد ولی الان در حال مرگ است."
"تأکید میکنم من هم با مرگ تالاب شهرم آسیب خواهم دید."
"باور داشته باشید مرگ تالاب بناب نه به دلیل کم کاری مسولین بلکه افرادی چون ماست. افرادی که می بینیم و سکوت میکنیم."
ساعت 4 بعدازظهر است بعد از کیلومترها رانندگی در سرزمینی خشک و نیمه بیابانی به امید رسیدن به آب پیش میرویم. یک جغد کوچک روی یک برجک دیدبانی ما را زیر نظر گرفته است. زمین ترک خورده و گیاهان کم توان به ما میگویند اینجا همیشه اینجوری نبوده است. یک لحظه در خیال، دشتی پر آب را تصور میکنم. عجب بهشت زیبایی ! صدای چند غاز که از بالای سرمان میگذرند رشته خیال را می گسلد و چشم را به تعقیب آسمان می برد. نه، دسته بزرگی نیست. همین چند تاست. ادامه میدهیم تا به نیزار بلندی میرسیم با باریکه آبی که درونش جریان دارد. صدای چرخ ریسک نیزار به راحتی قابل تشخیص است. چند پرنده از گوشه و کنار می پرند و دور می شوند. کمی دورتر چند خروس کولی و بعد تعدادی خوتکا. اینها را حافظه تاریخی اشان به این مکان کشانده است. ولی به زودی واقعیت را درک می کنند. همین که بتوانند قوت بگیرند به دنبال آب و غذا، مسیر تالاب دیگری را پی خواهند گرفت. ولی اگر تالاب بعدی هم به همین وضع باشد چه؟
عکس از حمید حامدنیا
کمی دورتر از ما محمد سفرنگ فیلد اسکوپ را سوار سه پایه می کند تا شاید یک غاز پیشانی سفید یا گونه جذاب دیگری ببینیم و قدری خستگی راه از تنمان در بیاید. ولی نه ظاهرا خبری نیست.
نظر آقای سفرنگ رو هم در مورد این تالاب می پرسم.
"... تالاب قره قشلاق یکی از بهترین زیستگاه های پاییز گذرانی غاز خاکستری، غاز پیشانی سفید بزرگ و کوچک هستش که امسال متاسفانه حق آبه تالاب وصول نشده و تالاب تقریباً خشک شده و امید پرندگان به باران رحمته. که اگر اون هم از تاریخ معمول، دیرتر ببارد، دیگر دردی از غازها دوا نخواهد کرد. چون حدود پانزده روز دیگه با شروع یخ بندان، موج اصلی ورودی غازهای مهاجر، تالاب رو ناچارا ترک خواهند کرد و به سمت عرصه های پایین تر خواهند رفت."
کنجکاو بودم در مورد حال و روز گونه های گیاهی و جانوری منطقه هم اطلاعاتی را کسب کنم. وقتی به دور و بر نگاه میکنی می شه فهمید تنوع گیاهی و جانوری منطقه هم در حال کاهش و نابودی است. گز و نی گونه غالب گیاهی است که به راحتی تشخیص داده می شود. دلم مثل زمین شوره زده شده است. چشمم میدود به اطراف، میگم خوب نگاه کن. شاید دفعه بعد که اینجا آمدی همین گیاهان هم نباشند. و چشم انداز کاملا تغییر کرده باشد.
عکس از سحر غنی زاده
سرخی هوا در هنگامه غروب به همراه نسیم خنکی که می وزد و سکوت آرامش بخشی که در فضا حاکم است، دل کندن را از اینجا سخت می کند. ولی چاره ای نیست باید قبل از تاریکی به شهر بازگردیم.
گونه های مشاهده شده: جغد کوچک، باکلان بزرگ، سنقر تالابی، خوتکا، اردک سر سبز، غاز خاکستری، سنقر خاکستری، چرخ ریسک نیزار، خروس کولی، لک لک
قسمت چهارم - روز آخر و آلبوم تصاویر
تهیه و تنظیم گزارش از: حسین طالب لو