|
Anthropology of the Middle East, Vol. 13, No. 1, Spring 2018: 97-116 © Berghahn Books
doi:10.3167/ame.2018.130108 • ISSN 1746-0719 (Print) • ISSN 1746-0727 (Online)
ترجمه: ابراهیم شکوهی
توضیح مترجم:
در جنوب سواحل دریای خزر بوم سازگان های کشاورزی که زیستگاه های زمستان گذرانی پرندگان مهاجر است وجود دارد. مردم بعد از برداشت برنج در شالیزارها، و در زمانی که دیگر کشت صورت نمی گیرد شالیزارها را به تالاب های مصنوعی بدل کرده و سیستمی که دامگاه نام دارند را به عنوان یک روش امرار معاش با بهره برداری از منابع طبیعی اطراف خود، درست می کنند. دامگاه ها هزاران پرنده آبزی را به خود جذب کرده و نقش حمایتی شبیه به هسته مرکزی طبیعی در یک ذخیره گاه زیست کره را دارند. دامگاه با داشتن تاریخچه 200 ساله، از نظر بوم شناسی پایدار بوده زیرا که دارای سطح بالای امنیت مانند یک جزیره کوچک در داخل یک بوم سازگان بزرگ است. ارتباطات جامعه و واقعیت های اقتصادی دو عامل اصلی در حفظ کردن این بوم سازگان های کشاورزی مهم اند که بخشی از تاریخ مردم در ارتباط با روش های بهره مندی از طبیعت به صورت دو طرفه هم برای مردم و هم پرندگان هستند.
کلمات کلیدی: سواحل دریای خزر، مکان های زمستان گذرانی سواحل دریای خزر، مردم و طبیعت، معماری روستایی، درنای سیبری، دانسته های سنتی، پرندگان آبزی
در استان های مرطوب شمالی کشور شالیزارهای برنجی وجود دارند که در زمستان آبگیری می شوند و به صورت تالاب طبیعی به عنوان زیستگاه زمستان گذرانی و مکان های غذایابی میلیون ها پرنده مهاجر آبزی، همانگونه که به وسیله الن ووسالو-توکلی در اوایل دهه 1970 میلادی در تالاب انزلی مشاهده کرده اند، مورد استفاده قرار می گیرند. این مکان زمانی همانگونه که به وسیله افرادی که در گذشته دور به این منطقه سفر کرده اند ثبت شده است میزبان چندین میلیون پرندگان مهاجر، که بیش از پرندگان مهاجر امروزی است، بوده است. پرندگان مهاجر از اواسط تابستان از منطقه پاله آرکتیک شمالی به سمت جنوب و به این مناطق نیمه استوایی پرواز می کنند. در یکی از استان شمالی به نام مازندران، در سه روستای مجاور هم به نام های فریدونکنار، سرخرود و اِِزباران که هم اکنون به شهر تبدیل شده اند، بوم سازگان های سنتی نیمه طبیعی خاصی از گذشته باقی مانده اند.
در زیستگاه های طبیعی مورد استفاده حیات وحش و انسان ها مانند ذخیره گاه های طبیعی (nature reserve)، یک تعادل -بگوییم آرامش- برای همزیستی مسالمت آمیز به منظور حفظ پایداری مورد نیاز است. در ضمینه رام کردن طبیعت، یک ارتباط حساس، با تعاملی درونی بین مردم و حیات وحش ایجاد می شود که همزیستی هر دو را امکان پذیر کرده است. اگر چنین سیستمی که به دو طرف وابسته است مورد تهدید قرار گیرد، موفقیت در مدیریت حفاظت از آن، بستگی به برقراری مجدد تعادل از دست رفته بین نیاز های حفاظت از حیات وحش و نیاز های مردم دارد. این موضوع نیازمند همکاری بین دارندگان این "شبه ذخیرگاه ها" و جامعه بزرگ تر است. در جایی که مردم به طور مستقیم برای مدیریت محیط زیست خود که شامل زیستگاه های حیات وحش در زمین های آن ها می شود، شرکت داده شوند و مسئول باشند، غالبن آن ها این مکان ها را به عنوان میراث خانوادگی و فرهنگی به حساب می آورند. این میراث به طور طبیعی شامل "چمدان" ارتباط خاص با طبیعت است که از بزرگ شدن با آن به ارث رسیده. اختیار دولت در زمینه این سازگان های به ارث رسیده کم است. این مناطق بر اساس واژه شناسی جدید انجمن جهانی برای حفاظت از طبیعت (IUCN) جایی که "تاریخچه حفاظت و استفاده پایدار در بسیاری از مناطق بومی، بیشتر از سابقه مناطق حفاظت شده دولتی باشد" به عنوان مناطق حفاظت شده اجتماعی مشخص شده اند (CCAs).
مشاهدات اولیه محققانی که از مازندران بازدید کرده اند، شامل فهرستی از نام های پرندگان است. اما این فهرست ها تنها شامل گنجشک سانان جنگل های هیرکانی می شود و هیچ پرنده آبزی در این فهرست ها دیده نمی شود. گزارش های بعدی از مسافرانی مانند محقق فرانسوی Hyacinth Rabino (1877-1950) که نوشته های پربار او به فارسی هم ترجمه شده و قبل از او هم Edward Gibbs است که بهترین مشاهدات با جهت گیری های مردم شناسی یا اقتصادی هستند. باید به این نکته توجه کرد که ما قادر نیستیم تمامی گزارش های صدها دانشمند خارجی که به ایران سفر کرده اند را بررسی نماییم.
گزارش های دوره های جدیدتر مانند نوشته های تاریخی و جغرافیایی دانشمند مازندرانی منوچهر ستوده (2016-1913) به مناطقی مثل فریکنار - امروزه به عنوان فریدونکنار و جایی که دوما ها در آن قرار دارند - اشاره دارد. همچنین در زمینه جغرافی اشاره به شالیزارها برنج و جنگل مانند آنچه که به وسیله J.D Morgan در سال 1898م و دیپلمات آمریکایی Samuel Benjamin در سال 1883 م بیان شده اند، جالب توجه هستند اما اشاره به پرندگان آبزی یا دامگاه داران در آن ها دیده نمی شود. در اینجا قسمتی از خاطرات Samuel Benjamin در هنگام ورود به ایران از طریق انزلی در سال 1882 را باهم می خوانیم:
" ساعت های اولیه سفر مشخص کرد که حس خوبی خواهیم داشت. مناظر اطراف بسیار زیبا و جالب توجه بود. ما از شالیزارهای برنج عبور کردیم و بعد از آن به جنگل رسیدیم. نشستن در بیرون در بالکن و نگاه کردن به غروب خورشید در افق های دوردست جایی که رنگ ها طلایی قرمز آسمان را نقاشی کرده بودند خیلی لذت بخش بود. صدای پرندگان این احساس لذت بخش را بیشتر می کرد."
بازدیدها به دامگاه ها که معمولن مخفی و پنهان هستند، حتی امروزه نیز به صورت محدود صورت می گیرد و احتمال وجود این مناطق در چند قرن گذشته همانگونه که دامگاه داران امروزه نیز به آن اذعان دارند، بعید است. هنوز روستاییان کندلوس در بخش میخساز که نزدیک به مناطق مورد نظر ما در مازندران است در مورد بازدید نادر شاه افشار در زمان تسلط وی به مازندران صحبت می کنند ولی هیچ داستانی در مورد وجود دامگاه ها بین مردم وجود ندارد. این موضوع موید آن است که تاریخ شفاهی می تواند به عنوان معتبرترین منبع تشخیص زمان به وجود آمدن دامگاه ها استفاده شود.
موضوع مقاله در مورد روش های سنتی به دام انداختن پرندگان آبزی به وسیله ساختن تالاب های مصنوعی که دامگاه نام دارد و روستاییان به عنوان منبع امرار معاش زمستان با استفاده از از منابع طبیعی در اطراف آن ها ابداع کرده اند اشاره می کند. نگرش به این سبک تعامل بین انسان و حیات وحش (یک رابطه بر مبنای بهره برداری از محیط) در دوره جدید ما به عنوان بهره کشی شناخته می شود. هنوز این نوع تفکر که بر اساس حق استفاده انسان از طبیعت مطرح می شود و احتمالا از زمان های باستان و از دوران اجتماعات شکارچی انسان های اولیه و ماقبل تاریخ با توجه به اینکه که منابع طبیعی فراوان است برای زنده ماندن شکار می کرده اند نشات می گیرد. این تفکر تا زمان حاضر ادامه داشته است اما این منابع در 25 سال گذشته ی قرن حاضر به شدت کاهش یافتند. روند تخریب بسیار شدید محیط زیست در تمام جهان مانند تغییرات اقلیمی، تهدیدی برای امرار معاش مردم محلی و همینطور امنیت زیستگاه های پرندگان وحشی است. این یک گرفتاری رایج در تمام تالاب ها (تالاب های محل زمستان گذرانی پرندگان مهاجر شامل دامگاه ها) که در مجاورت جوامع انسان واقع شده اند، است. در حالی که دامگاه ها برای استفاده خود مردم ایجاد شده بودند، تصادفن برای پرندگان مهاجر زمستان گذران که طعمه انسان ها بودند نیز مفید واقع شدند. تهدیداتی برای از بین رفتن این زیستگاه ها وجود دارد و دلیل گفتن فواید روش دوما چال به عنوان روش سنتی به دام انداختن پرندگان آبزی به عنوان روشی مطلوب، ادامه دادن و حمایت از دامگاه ها به عنوان زیستگاه های مهم فصلی پرندگان مهاجر است. در واقع روش دوما چال می تواند به نوعی پشتیبان برای پناهگاه پرندگان مهاجر مخصوصن برای پرندگان کمیاب مانند درنای سیبری (Grus leucogeranus) باشد. اولین مشاهده ثبت شده درنای سیبری به واسطه دانشمندان مشهور N.A. Zarudni و Peter Pallas در سال 1773 میلادی صورت گرفت که در طبقه بندی های اولیه پرندگان وارد شد و پس از سال ها مطالعه آن به طور کامل توسط بنیانگذار موسسه بین المللی درنا (ICF) با حمایت MOU مربوط به حفاظت از درنای سیبری (SCC) انجام شد.
تالاب بین المللی رامسر سایت فریدونکنار
تغییرات آب و هوا در سواحل جنوبی دریای خزر در شمال ایران طی هزاره اخیر، موجب شده در این منطقه (اگرچه در یک الگوی نامنظم) یک فضای زمین - بوم سازگانی (geo-ecological space) با اهمیت جهانی مخصوصن برای پرندگان مهاجر آبزی شکل بگیرد. این شرایط شامل بارش فراوان باران که باعث به وجود آمدن تالاب ها با صدها دریاچه موقتی شده است که امروزه تبدیل به شالیزارها شده اند و دامگاه ها به این شالیزارها وابسته هستند.
مکان هایی که به این شکل در مازندران وجود دارند به عنوان تالاب بین المللی رامسر سایت فریدونکنار (FDK) از سال 2003 شناخته شده اند و از سال 2009 یک IUCN/CCA هستند. اهمیت مهم جهانی این منطقه قبل از از انقلاب (1979) به واسطه کشف مجدد درنای سیبری در دامگاه فریدونکنار در سال 1978 مورد توجه قرار گرفته بود. درنای سیبری یک گونه به شدت در معرض خطر انقراض (بر اساس فهرست IUCN) است - آنگونه که Georg Archibald با مهربانی و علاقه می گوید "سمبل زیبایی در بین پرندگان Lily of birds". خود او هم برای برنامه ریزی های مقدماتی برای یافتن زیستگاه زمستان گذرانی مناسب این گونه در شمال ایران، به ایران سفر کرده است. درنای سیبری آخرین بار در حدود 60 سال قبل از این در استان های شمالی ایران دیده شده بود و به احتمال زیاد در طی این مدت تا مشاهده مجدد آن در تالاب های فریدونکنار، در همین منطقه زمستان گذرانی می کرده است. سپس با پیشنهاد آقای آشتیانی در سال 1985 - پس از مشاهده مجدد درنای سیبری در تالاب فریدونکنار در سال 1978 توسط خود ایشان و آقای جمشید منصوری و تایید قطعی آن توسط D. A. Scott که همگی در آن زمان زیر نظر سازمان محیط زیست فعالیت می کردند- پایش درنای سیبری توسط جانور شناس خانم الن ووسالو-توکلی که در دانشگاه همان محل بود انجام شد و او 20 سال بعد NGO خود "انجمن حفاظت از درنای سیبری مازندران " MCCA را تأسیس کرد.
با این تفاسیر، اخیرا ارزش های بوم شناختی دامگاه بخاطر تأثیرات منفی اقتصادی-اجتماعی آن نادیده گرفته شده و موجب نیاز به حمایت جدی از این تالاب های انسان ساز شده است. تمام بوم شناسی طبیعی مناطق محلی به دلیل فعالیت های انسانی مانند شهرسازی، کاربری های نامناسب زمین یا بهره برداری های دیگر مانند شکارچی ها و دام گذاری های غیر مجاز تحت تأثیر قرار گرفته است. به علاوه، عدم موفقیت یا نبود تلاش های محلی و بین المللی مانند برنامه 6 ساله ی چندین میلیون دلاری پروژه تالاب های درنای سیبری (SCWP) برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد (UNEP)، به این معنی است که این تهدیدات گسترده و شناخته شده ی دامگاه با موفقیت روبرو نشده یا بهبود نیافته است. هیچ ابزار ارتباطی برای مواجه با مشکلات این بوم سازگان های کشاورزی که بر پایه روابط اجتماعی دو طرفه با مسئولین استوار است، در نظر گرفته نشده و روشی دوستدار محیط زیست برای تقویت حفاظت از پرندگان مهاجر زمستان گذران نیز وجود ندارد. در نتیجه سرنوشت دامگاه ها، به عنوان یک پدیده سنتی و همچنین امنیت آن ها به عنوان "پناهگاه پرندگان" در مقابل شرایط اجتماعی-اقتصادی موقت به حال خود رها شد است.
تالاب های انسان ساز فریدونکنار میزبان پرندگان مهاجر به عنوان پناهگاه هایی ساکت و آرام هستند. که در صورت نبود آن ها پرندگان مجبور به استفاده از آب بندان ها هستند. این آب بندان ها که تالاب ها یا آبگیر های طبیعی در این منطقه هستند، بدون حمایت یا کنترل دولتی یا هر مسئول دیگری، پرندگان آبزی را در معرض شکار شکارچیان غیر مجاز که روش های به دام انداختن ابداعی وحشیانه ای دارند که همانطور که قبلا ذکر شد به خوبی شناخته شده و گزراش داده شده هستند، قرار می دهد.
تاریخچه دانش بومی دامگاه
گزارشاتی مبنی بر قدمت کاشت برنج (Oryza sativa) در منطقه کاسپین از قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن سیزدهم بعد از میلاد وجود دارد. بنابراین نتیجه گیری محققان مبنی بر این است که "زمان دقیق ورود برنج به منطقه کاسپین ناشناخته است." شالیزار های برنج در گیلان و سپس مازندران در زمان نسبتا دیرتر و از اواخر دهه 1800م به عنوان محصول کشاورزی جایگزین گندم، توسعه یافتند. مسافری به نام J. D. Morgan که در بالا به آن اشاره شد، مشاهدات خود را از جنگل ها و مزارع برنج در سال 1898 اینگونه بیان می کند: "جنگل ها سرسبز بودند و علف ها تا ارتفاع زیادی رشد می کردند [...]. در مناطق پست و در کمترین ارتفاع، جنگل های بزرگ منطقه، شالیزارهای برنج و باتلاق ها آغاز می شدند." شالیزارهای برنج، نه دامگاه.
با توجه به خاطرات کشاورزان محلی، دامگاه داری با روش سنتی دوما همچنان تا چند دهه پیش در بسیاری از روستاهای اطراف فریدونکنار ساخته می شدند، تا به امروز که فقط سه دوما این "هنر" منحصر به فرد به دام انداختن پرندگان را به کار می برند. تعداد دامگاه هایی که از روش دوما استفاده می کنند در طی نسل های متوالی و با تغییر وضعیت اقتصادی، و روند رو به رشد - تقریبا هر ساله - کاهش جمعیت پرندگان، متفاوت است. در شکل 1 در میان پرندگان آبزی، سه بازمانده آخر درنا ها و سه دوماچال مشاهده می شوند.
شکل 1: دامگاه ازباران (2004-2005) با سه درنای وحشی سیبری و سه دامگاه سنتی به روش دوما که در امتداد دیوار انتهایی دیده می شوند (عکس از حمید خداشناس).
شکل 2: یک دامگاه دار به روش دوما در حال پر دادن یک اردک اهلی برای جذب اردک های وحشی (عکس مسعود محمدی).
تاریخ شفاهی
معتبرترین منبع تخمین سن به وجود آمدن دامگاه ها با روش سنتی دوما، تاریخ شفاهی است که با مرور خاطرات دامگاه داران قدیمی قابل دسترسی است. پیرترین دامگاه داری که هنوز زنده است، فردی است از سرخرود به نام حاج یزدان فرامند یزدانی که 105 سال دارد و بخاطر می آورد دامگاه داری با روش دوما را صد سال پیش از پدرش یاد گرفته است (شکل 3 را ببینید).
شکل 3:حاجی یزدانی 105 ساله، دامگاه دار به روش سنتی دوما در سرخرود (عکس از الن ووسالو-توکلی).
این داستان منتقل شدن روش دامگاه داری با روش سنتی دوما در طی نسل ها به حدود سال 1917، زمان جنگ جهانی اول برمی گردد و امروزه نیز توسط نوه های او و توسط شالیزار داران/ دامگاه داران جوان در حال تکرار است. بازه ی زمانی خاطرات حاج یزدان، به خاطراتی که از پدربزرگش نقل می کند که مربوط به 130 سال پیش، یعنی در دهه 1890 بر می گردد. افرادی که هم عصر یزدانی بوده اند،، بیشتر کشاورزانی هستند که توسط Vuosalo-Tavakoli شناسایی و مورد مصاحبه قرار گرفتند و در طی دهه های گذشته از زمان آغاز انقلاب اسلامی، در پروژه های سازمان غیردولتی ما، انجمن حفاظت درنای مازندران (MCCA)، که در سال 1998 تشکیل شد، شرکت کردند (UNEP 1999). آن ها روش دامگاه داری با روش سنتی دوما را که نسل به نسل منتقل شده به کار می برند. همکاری این جامعه در زمانی که اطلاعات محیط زیست کمی از ایران منتشر می شد شروع به کار کرد.
آقای فکری (شکل 4) که یک شالیزار دار در فریدونکنار است (که همدوره با حاج یزدانی است) یک برنج کار بود، زمانی که در اوایل دهه 1980 در دهه هفتاد سالگی عمرش بود برای اولین بار دامگاه با روش سنتی دومای خود را به Vuosalo-Tavakoli نشان داد. او داستان پدرش را تعریف کرد و تجربه کودکی وی نیز از دامگاه با روش سنتی دوما به دو تا سه نسل قبل و به زمان پایان قرن نوزدهم (1890) یا حدود 130 سال پیش باز می گردد.
شکل 4:آقای فکری، دامگاه دار سنتی به روش دوما در فریدونکنار و گردشگران فنلاندی در بازدید از دامگاه در سال 1985 (عکس از الن ووسالو-توکلی).
امروزه دیگر همه فرزندان کشاورزان، حتی شالیزار داران و برنج کاران دامگاه دار با روش سنتی دوما نمی شوند. آقای پیوسته، یک کشاورز 66 ساله با تحصیلات مقطع دبیرستان و بازنشسته از دامگاه داری، صاحب یکی از قطعات تقسیم شده موروثی، در گذر تغییر نسل ها در روستای فریدونکنار است که امروز یک شهر بزرگ تبدیل شده است. او می گوید که چگونه فرزندانش تصمیم گرفته اند که بجای کشاورز شدن به دنبال تحصیل باشند و مدرک دانشگاهی بگیرند. به طور خلاصه، بر اساس تاریخ شفاهی موجود، می توان آغاز سنت ایجاد دامگاه به روش دوما را در دهه 1890 جستجو کرد. اگر ما به چند نسل عقب تر (بیش از 50 سال برای هر نسل)، یعنی حدود 180 سال پیش، برون یابی کنیم، این زمان با اوایل دهه 1800 همزمان خواهد بود، دوره ای که دوما داران به عنوان سن این قدیمی ترین روش به دام انداختن پرندگان نقل می کنند.
این دوره همچنین با زمانی که مزارع برنج در اوایل صده 1800 به سواحل کاسپین معرفی شد همزمان است. منابع زیادی مانند توصیفاتی که سیاحان از مزارع برنج بعد از این تاریخ در همان قرن اشاره می کند می توان یافت. مانند بنیامین در 1883-1882: "مناظر اطراف جذاب و زیبا بود. به طور کلی ما از مزارع برنج عبور کردیم و سپس به جنگل رسیدیم." اخیرا چندین مورد مطالعه که در زمینه برنج و مزارع برنج صورت گرفته به جنبه های اقتصادی متمرکز شده است و آن ها را محدود به سیستم های اقتصادی می کند. البته این تعجب آور نیست، زیرا برنج یک محصول فصلی تابستانی است و دامگاه ها در شالیزارهای مازندران که زمستان در آن ها کشت صورت نمی گیرد ساخته می شوند.
روش کار دامگاه
مجموعه دامگاه های فریدونکنار که شامل سه شهر فریدونکنار، ازباران و سرخرود است شامل 300 دامگاه با مساحت 300 هکتار است که به صورت خصوصی توسط شالی کاران محلی اداره می شود و هدف آن صید تجاری مرغابی ها و غارها است (شکل 1 و 2 را ببینید). دامگاه ها به نوبه خود، شبیه به ذخیره گاه زیستی، غذا و مکان های استراحت و شب مانی برای چندین گونه از پرندگان آبزی، از جمله بسیاری از گونه های نادر و در معرض خطر انقراض مانند درنای سیبری را فراهم می کنند. از سال 2008 تاکنون فقط یک درنای سیبری که تنها بازمانده وحشی از جمعیت غربی درنای سیبری است، برای زمستان گذرانی هر ساله طبق برنامه زمانی مشخصی به دامگاه های فریدونکنار می آید. این رفتار یک پرنده تماشایی تنها، باعث تحسین مردم محلی شده و این پرنده را مایه مباهات دامگاه های فریدونکنار و به نمادی که بچه ها عاشقش هستند تبدیل کرده است. این تک درنای سیبری که توسط اهالی منطقه به نام امید نامیده می شود (شکل 5 را ببینید) و یک گونه کلیدی (key species) برای نهادهای بین المللی مربوطه است، در واقع آخرین امید برای نجات سیستم دامگاه شده است - به عنوان گونه کلیدی (key species) آخرین فرد وحشی باقی مانده از جمعیت غربی درنای سیبری.
شکل 5: درنای سیبری Grus leucogeranus در فریدونکنار، دسامبر 2017 (عکس از مسعود محمدی).
از آنجا که این دامگاه ها با هدف شکار پرندگان به منظور صرفا اقتصادی مورد ساخت و استفاده قرار می گیرند، در مجاورت روستاها و با دسترسی آسان برپا می شوند و زیستگاه های فصلی نیمه ایمن را برای پرندگان وحشی فراهم می کنند که برخی از آن ها نیز می توانند اهلی شوند. روند استفاده از سرمایه های طبیعی حیاتی - یک سنت با روشی منحصر به فرد، اساسن پایدار، روش بدون خشونت به دام انداختن پرندگان و تاریخچه محلی چند صد ساله - همچنین جنبه های فرهنگی یک اکوسیستم دو منظوره را نشان می دهد.
برای برپا کردن یک دامگاه به روش سنتی دوما به دانش سنتی ساخت و بازسازی سالیانه آن نیاز است. منطقه دامگاه به روش دوما با کاشت هزاران درخت بومی مانند توسکا قشلاقی (Alnus glutinosa) و افرا پلت (Acer insigne)، ایجاد دیواره برای نگهداری آب و احداث ساختارهای دایمی مورد نیاز برای اردک های اهلی آموزش دیده، محل دانه و علوفه، اتاقک برای نگهبانان، دروازه ها و برج های دیدن پرندگان که کاربرد های مختلفی دارند، مشخص می شود. قسمت های موقت باید در هر پاییز، یک ماه قبل از ورود پرندگان مهاجر، دوباره ساخته شوند. در عوض، مزد این کار ورود فصلی پرندگان مهاجر است. این دامگاه ها توسط صدها هزار پرنده آبزی وحشی مهاجر برای شب مانی استفاده می شود و به وسیله جوانه های تازه [از پایه ی ساقه ی برنج های درو شده] و برنج های باقی مانده در زمین ها و دانه پاشی که دامگاه داران هر شب انجام می دهند به این مکان ها جلب می شوند. روش دامگاه داری ستی با دوما در جهان منحصر به فرد است و نحوه زندگی این برنج کاران/ دامگذاران، نمونه ای از یک بوم سازگان کشاورزی است که در آن مردم با به دام انداختن پرندگان آبزی به عنوان یک درآمد اضافی، از منابع طبیعی خود استفاده عقلانی می کنند - یک سیستم پایدار در شرایط سنتی، اما تحت شرایط فعلی به طور جدی در معرض تهدید قرار دارد.
شکل 6: ورودی یک دامگاه سنتی به روش دوما در سرخرود (معماری روستایی) (عکس از الن ووسالو-توکلی).
همچنین دامگاه به روش سنتی دوما، یک نمونه از سبک معماری روستایی، به عنوان یک موهبت فرهنگی - اقتصادی که توسط مردم ساخته شده- است. تقریبن مساحت هر 300 واحد دامگاه سنتی دوما، از 1500 تا 4000 متر مربع متغییر است، که با دیواره هایی از نی مرز آن ها مشخص شده اند. رابینو (1913) اشاره کرده که در سال 1772 در مازندران، فضاهای زندگی مردم توسط دیوارهای ساخته شده از نی، که پرچین نام دارد تقسیم می شدند. این روش قدیمی استفاده از نی در مصالح ساختمان سازی، هنوز در حصارکشی ها، ورودی ها (شکل 6) و... دوما استفاده می شود، که دامگاه به روش دوما را در جایگاه یک بوم سازگان کشاورزی، شامل عناصر فرهنگی در معماری روستایی قدیمی، که امروزه نیز، نی در تکنیک های ساختمان سازی سازگار با محیط زیست از مواد (نی) قابل استفاده است، قرار داده است.
روش به دام انداختن پرندگان در دامگاه به روش سنتی دوما که در نقشه شرح داده شده است (شکل 7 را ببینید)، به استفاده از اردک های اهلی شده، یعنی اردک سرسبز (Anas platyrhynchos)، به عنوان طعمه های زنده اشاره دارد؛ این عمل نیازمند مهارت زمانبندی است تا اردک سرسبز وحشی فریب حورده و به سمت اردک های سرسبز اهلی که در محل دام هستند، کشیده شود و به آن ها بپوندد. روش به دام انداختن دوما به وسیله تجربه یاد گرفته می شود. دامگذاران پرندگان آبزی، اردک سرسبز وحشی را ترجیح می دهند، اما فیلوش، نوک پهن، خوتکا ها [ابرو سفید و معمولی] و اردک های سرحنایی [معمولی و اردک تاجدار] هم زنده به دام می افتند، و همینطور برخی از گونه های نادر، که در نهایت برای غذا و فروش کشته می شوند. با این حال، می توان با آموزش دادن حفاظت به دامگاه داران، گونه های پرندگان نادری که به دام می افتند را در حوضچه حصار کشی شده آزاد کرد، و آن ها نجات داد. خود این دامگاه های به روش سنتی دوما همراه با پرندگان مهاجر درون آن ها، این مکان ها را به مکانی جذاب برای بوم گردی و همچنین مقصدی برای گردشگری فرهنگی تبدیل کرده است. حتی گردشگری در مقیاس کوچک نیز در صورت برنامه ریزی دقیق و انجام صحیح آن، می تواند به حفظ این سنت کمک کند، که چنین نشده است. این نوع دامگاه ها، شبیه به یک ذخیره گاه طبیعی اند و فقط در این منطقه از ایران، که در آن تجربه و دانش مدیریت دامگاه از پدر به پسر به عنوان میراثی برای ایجاد یک سبک زندگی جذاب روستایی منتقل شده، وجود دارد.
در چند وقت اخیر، روستاها به شهرهایی تبدیل شده اند که قیمت زمین سر به فلک می کشد و فروش زمین به منظور پیشرفت اقتصادی وسوسه انگیز شده است. با این حال، سبک بوم سازگان کشاورزی وابسته به شالیزار/ دامگاه می تواند بهتر به جنبه فرهنگی اجتماعی جامعه به عنوان یک عنصر منسجم برای توسعه پایدار خدمت کند، زیرا آن ها از همان مشکلات و نیازها و همچنین مزیت متقابل برای میراث فرهنگی سنتی خود برخوردار هستند.
پایداری بالقوه این روش بخشی از موضوعی است که بسیار مورد بحث قرار گرفته، زیرا این مفهوم می تواند در گذشته به نوعی به عنوان "عمل منصفانهfair practice " در مورد این روش به کار برده شود. ظاهرا اردک های وحشی - قبل از اینکه تعداد زیادی از آن ها کشته شوند - "شانس نسبتا خوبی" برای دنبال کردن اردک اهلی [به عنوان تله زنده استفاده می شود] که به سمت حوضچه دوماچال می رود، دارد و در واقع با پایان فصل بسیاری [از اردک های وحشی] یاد می گیرند که اردک اهلی را دنبال نکنند. مخصوصن فیلوش که به دام انداختنش سخت است. با این وجود، پایداری واقعی به دلیل افزایش تعداد دامگاه های سنتی به روش دوما از یک نسل به نسل دیگر و فراتر رفتن از تعداد پرندگان مهاجر ورودی و ظرفیت تولید مثل آن ها، از بین رفته است. علاوه بر این، این روش برای بدست آوردن پایداری خود باید دقیقن بازنگری شود.
شکل 7: نقشه شماتیک یک دامگاه سنتی به روش دوما (معماری روستایی) که توسط عباس گلی، شالیکار و دامگاه
دار ترسیم شده است. اجزای مختلف یک دوما برای به دام انداختن اردک های وحشی شامل:
1- حوضچه مثلثی برای گرفتن اردک های وحشی، اندازه در حدود ده در شش در بیست متر
2- راهرویی که اردک ها را به سمت کلبه اردک های اهلی (قطر یک متر) هدایت می کند که از آنجا دوما دار اردک های آموزش دیده اهلی را به سمت دسته اردک های وحشی پرواز می دهد
3- محل مستقر شدن دوما دار در زمان انتظار برای نشستن دسته اردک های وحشی که اردک اهلی آموزش دیده را دنبال کرده اند. دایره ای به شعاع حدود 1 متر با پوشش نی (سرپناه اردک های اهلی)
4- فاصله بین کلبه طعمه (3) و استخر دوما، قطعه استتار شده توسط نیزارها (Phragmites australis)
5- تور ها: نی یا پارچه ای یا پنبه ای
6- مرز درختان بومی (Alnus glutinosa)
7- سازه "کِرِس" (10 تا 15 متر مربع) که روش جدایی از دوما و غیرقانونی است
8- مرکز دامگاه (قطر حدود صد متر) که پرندگان در ابتدا برای امنیت در آنجا می مانند
9- محلی که به دلیل عادت کردن نزدیکتر می آیند
10- کلبه یا سازه دایمی سیمانی که محل استراحت دامگاه دار است
11- اتاقک سیمانی با قفل و بست برای نگهداری اردک اهلی و محافظت از آن ها در برابر حیوانات وحشی و سارقان
12- محلی که دانه پاشی شبانه برای اردک ها با فاصله 20 تا 30 متر انجام می شود
13- چوب کنترل کننده تور دام که ب روی حوضچه مثلثی شکل می افتند
14- همان کلبه شماره (3) اما متعلق به دوماچال دیگر
مشکل دیگر در حفظ روش سنتی دوماچال در ماهیت کار نهفته است، زیرا نیازمند به سحر خیز بودن و دقت همراه با صبر زیاد بوده؛ و چیزی نیست که جوانان امروزی بخاطر پول یا پرستیز کاری جذب آن شوند. از نظر بومشناسی، مناطق پست شالیزارهای وسیع برنج که پس از برداشت محصول به دلیل باران فراوان به زیر آب می روند، شرایط آب و هوایی نسبتن ملایم و فضای مناسبی برای بسیاری از گونه های پرندگان آبزی فراهم کرده اند. در این مکان ها، پرندگان آبزی و بیش از 20 گونه از [راسته] عقاب ها و گنجشک سانان حضور دارند. کل جمعیت پرندگان آبی زمستانه در تالاب های فریدونکنار را تنها می توان با حدس و گمان بیان کرد، زیرا امروزه متاسفانه حتی تعداد دقیق یا ثبت دقیقی وجود ندارد، از طرف دیگر تعداد واقعی پرندگان به طور طبیعی در هر زمستان و زمان سرشماری در یک فصل نسبت به فصل دیگر متفاوت است.
تخمین های تقریبی فعلی توسط مردم محلی بیانگر حضور 5/1-1 میلیون پرنده آبزی در زمستان 2016-2017 در تالاب های فریدونکنار است. به دلیل سردتر بودن بیش از حد معمول این زمستان، تعداد پرندگان بیشتر از تعداد متداول را در این منطقه شاهد بودیم، در همین زمان با ارتقای روش های شکار غیر قانونی، شکارچیان به ویژه بسیاری از قوها را که در مناطق محافظت نشده به سر می برند، شکار می کنند. در هر صورت، تعداد واقعی به میزان زیادی کاهش یافته است، زیرا همه حیوانات وحشی در این منطقه از زمان های بسیار قدیم به شدت مورد هدف تعداد زیاد شکارچیان قرار گرفته اند، و متاسفانه عادت ها به صورت موروثی منتقل شده اند. بنابراین، اگرچه به دام انداختن پرندگان آبزی وحشی مشخصن به دلیل اصلی اقتصادی برای دامگاه داران بوده و شرایط فطری این عمل از مدت ها بسیار قبل وجود داشته است، اما می توان تصور کرد که در چنین موقعیت های اجتماعی- بوم شناسی، پرندگان وحشی ممکن است مانند امروزه درون مرزهای دامگاه، تا حدودی امنیت داشته باشند. همچنین پرندگان کوچک از دامگاه ها به عنوان پناهگاه استفاده می کنند، واقعیتی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در مورد گونه های مقیم، گنجشک سانان بومی در شاخه های درختان جنگلی برگ دار لانه می کنند. از طرف دیگر، بسیاری از پرندگان مهاجر برای عبور به مناطق جنوبی تر، فقط چند روز دامگاه ها را برای استراحت و تجدید قوا انتخاب می کنند. در حقیقت، به نظر می رسد دامگاه ها مسیرهای مهاجرت تاریخی پرندگان آبزی را حفظ می کنند.
پرنده شناسان خارج از ایران نیز، مانند Leander Khil اتریشی برای ثبت مشاهدات ارزش های بوم شناسی تالاب های غنی فریدونکنار به این مکان می آیند. این تالاب ها به دلیل داشتن چندین گونه در معرض خطر انقراض مانند غاز پیشانی سفید کوچک (Anser erythropus)، عروس غاز (Branta ruficollis)، تنجه (Tadorna ferruginea)، کفچه نوک (Platalea leucorodia)، درنای کمیاب سیبری و پرندگان دیگر قابل توجه هستند. اهمیت ویژه دامگاه ها به دلیل این واقعیت که در میان میلیون ها پرنده مهاجری که به این مکان های نیمه طبیعی باز می گردند، یک درنای سیبری تنها به نام امید که توسط دامگاه داران به این اسم نامگذاری شده وجود دارد، افزایش می یابد. این آخرین فرد از یک گونه های نادر جهانی است که از دسته غربی درناهای سیبری باقی مانده است و برای یک دهه (2008-2018) به تنهایی به مهاجرت ادامه داده و پنج هزار کیلومتر از سیبری به محل زمستان گذرانی خود در فریدونکنار پرواز می کند. گزارش های منظم از مهاجرت همه درناهای سیبری توسط ICF در "اخبار مسیر مهاجرتی درنای سیبری" منتشر می شود.
با وجود همه مشکلات، پرندگان این تالاب های مصنوعی خصوصی - و نه "پناهگاه های حیات وحش" - را باید امن ترین مکان های زمستان گذارنی در منطقه بدانند. وقتی تنها انتخاب دیگر آن ها "آب بندان ها" است که به راحتی در دسترس شکارچیان با روش های به دام انداختن سهمگین که به طور دقیق توسط برخی محققان خارجی ثبت شده است می باشد، آن ها به چه مکان دیگری می توانند بروند؟ متاسفانه، این "آب بندان ها" ممکن است چندین کاربری داشته باشند و در استفاده قانونی از زمین های خصوصی دروغ بگویند - توسط سازمان محیط زیست ایران مجوز می گیرند - و توسط مالکان برای کاربری های معیشتی قانونی در نظر گرفته شده است مورد سو استفاده قرارگیرند، این در حالی است که دامگاه ها در اغلب موارد به اشتباه در رده "آب بندان های" غیر قانونی که به روی شکارچیان باز هستند قرار می گیرد.
تلاش های حمایتی و حفاظتی از طریق NGO ها
اگر دامگاه ها به درستی به عنوان تنها روش به دام انداختن پرندگان در منطقه که با کنترل مناسب می تواند به صورت برداشت پایدار از پرندگان باشد، شناخته شود، می تواند منجر به تبدیل تمام "آب بندان" ها به دامگاه با روش به دام انداختن سنتی دوما شود. در حال حاضر ساخته شدن یک دامگاه جدید بین دو دامگاه دیگر، به عنوان بخشی از پروژه MCCA - فنلاند (2007)، که در طی چند سال به صورت متوالی توانست هزاران اردک و غاز را به خود جلب کند و راه را بر شکارچیان غیرقانونی مسدود کند، نشان دهنده این مطلب است که این کار عملی است. ما در MCCA تنوع زیستی گونه های پرندگان آبزی از جمله شاخص های تنوع زیستی را در دامگاه ها به صورت اصولی و قاعده مند از سال 2004 تا 2007 مورد بررسی قرار دادیم (شکل شماره 8 را ببینید).
انجمن MCCA، به عنوان کارکنان دانشکده های محیط زیست دانشگاه های محلی، اقدام به تربیت دامگاه داران جوان دارای تحصیلات مقطع دبیرستان از طریق برگزاری کارگاه های منظم به منظور شناخت اهمیت علمی پرندگان آبزی که به دام می اندازند و انجام سرشماری های منظم پرندگان در دامگاه خود، کرد. این آموزش ها همچنین باعث اعتماد به نفس آن ها برای حمایت از ادامه دادن سنت دامگاه داری نیز شد. هدف این بود که دوما داران جوانتر را برای کمک به پایش علمی مورد نیاز در منطقه آموزش دهیم، مشاهدات منجر به ثبت های متعدد - هر چند غیرحرفه ای - از همه دامگاه ها مانند تغییر در تعداد مرغابی ها و غارها در اِزباران، همانطور که در طول کارگاه های آموزشی بین اکتبر 2004 (22251) و فوریه 2005 (63408) مشاهده شد، گردید (شکل 9 را نیز ببینید). به منظور دستیابی به اهداف این پروژه MCCA / MAWD (تالاب مصنوعی دامگاه مازندران) - فنلاند، ارتباطات لازم با جامعه در طی کار با روستاییان دامگاه دار در طی پروژه قبلی MCCA/SGP (برنامه کمک های مالی کوچک GEF)/ GEF (تسهیلات جهانی محیط زیست)/ UNDP (برنامه توسعه سازمان ملل) که مبتنی بر جامعه بود (2000-2002) شکل گرفت. این پروژه در آن زمان به عنوان اولین برنامه پشتیبانی شده به وسیله SGP انتخاب شده بود. یکی از اهداف این پروژه ها حل برخی از مشکلات مشترک برای همه دامگاه ها در میان سه جامعه آن ها بود. نمایندگان این روستاها، که قبلن به داشتن اختلافات شناخته شده بودند، در جلسات گرد هم آمدند و یک تعاونی مشترک برای کمک به یافتن راه حل هایی برای مشکلات متقابل نگهداری دامگاه ها تشکیل دادند.
شکل 8: تنوع پرندگان آبزی (نتیجه نمونه کارگاه هایی که یعقوب زاده و قاسمپوری در سال 2007 برگزار کردند).
کارگاه های آموزشی زنان نیز بخشی از این پروژه های MCCA بود که به زنان کمک می کند تا با تولید صنایع دستی برای گردشگری درآمد کسب کنند. این کار باعث بیرون آمدن زنان - بسیاری از آنان برای اولین بار - از خانه های خود برای شرکت در جلسات مختلف سازمان های غیر دولتی شد. در مدت زمان کوتاهی، آن ها برای برگزاری نمایشگاه ها و نمایش و فروش محصولات خود همکاری کردند و برخی از صنایع دستی مانند فرش ها، در فنلاند به نمایش درآمدند و برخی از آن ها در رویداد های مختلف بین المللی در تهران به فروش رسید.
بسیاری از تلاش ها و آزمودن اثرات اجتماعی پروژه های MCCA طی دو دهه گذشته پایدار مانده و اکنون به صورت یک هنجار درآمده است. در این پروژه، مشارکت جامعه همچنین شامل شرکت دانش آموزان دختر در چند کارگاه نقاشی بود. از بهترین نقاشی های آن ها در کتابچه درنای سیبری که توسط این پروژه منتشر و بیشتر در مدارس محلی توزیع شد، استفاده گردید. تعداد سازمان های غیر دولتی محیط زیست در ایران اخیرن در حال افزایش است و این NGO ها در مازندران هم که یکی از استان های غنی از نظر منابع طبیعی ایران است، فعال شده اند. کمک سازمان های غیر دولتی محلی برای حل معضلات محیط زیستی مرتبط با بقای دامگاه ها مورد نیاز است. اهداف سازمان های غیردولتی در این منطقه معمولن بر اساس نگرش های دوستدار محیط زیست است که از مسایل مربوط به پسماند تا پرندگان متنوع است. به علاوه، این سازمان های مردم نهاد که بیشتر توسط افراد تحصیل کرده جوان مدیریت می شوند، دارای توانایی مدیریتی بالاتری برای اجرای پروژه ها هستند. با این وجود، همکاری موثر از جانب بسیاری از دانشگاه های منطقه هنوز در این محیط روستایی، جایی که کفاف دادن مسایل اقتصادی در زندگی مهم ترین نگرانی است، به ندرت صورت می گیرد. علاوه بر این، این دامگاه ها به طور سنتی بر اساس اصل مشارکت در جامعه خودشان گردانده می شوند و به جای اینکه از خارج هدایت شوند که چگونه می توان با اقداماتی در منطقه محلی به پیشرفت هایی دست یافت، می خواهند بین خودشان تصمیم بگیرند.
بحث: ارتباط دامگاه با شالیزار
دامگاه ها که به طور سنتی به عنوان روشی برای کمک به درآمدزایی ساخته می شدند، متکی به وجود شالیزارهای برنج هستند. دامگاه داری یک امرار معاش ثانویه متکی بر همان امرار معاش اولیه و وابسته به شالیزارهای برنج است که با مشکلات اقتصادی اجتماعی روبرو هستند. بنابراین تهدیدهای موجود برای وجود شالیزارهای برنج اساسن تهدیدهایی برای وجود دامگاه ها هستند.
موضع شالیکاران، که به دلیل نبود حمایت مالی کافی از طرف دولت، منتقد سیاست های دولتی هستند، نباید نادیده گرفته شود. موضوعات کلیدی مورد بحث پایین بودن قیمت پرداخت شده به کشاورزان برای برنج آن ها و عدم حمایت های دیگر دولت برای مقابله با فشار فروش زمین های آن ها به سازندگان ویلا یا سایر سازندگان است. این تهدید پوشالی نیست، زیرا مناطق پرورش برنج با آب و هوای معتدل خود در منطقه ساحل دریای خزر قرار دارند که به سرعت در حال تبدیل شدن به "Gold Cost" یا " Riveria" ی ایران است. با توجه به کیفیت بالای برنج، ایرانیان مارک های ارزان قیمت وارداتی راترجیح می دهند، حتی مصرف کنندگان نیز باید حاضر باشند هزینه بیشتری برای این محصول گران بها پرداخت کنند.
دولت اخیرن تصویب کرده مجوز تبدیل زمین های زراعی به باغ یا ساختمان منازل داده نشود. این کار ممکن است امید تازه ای به باقی ماندن دامگاه ها در آینده ایجاد کند، اما اجرای دستوراتی که با نیت خیر اعلام می شود، اغلب دشوار است. سازمان محیط زیست ترجیح می دهد تا از مداخله مستقیم با دامگاه داران اجتناب کند.
تاریخچه طولانی دامگاه به عنوان یک اصل اجتماعی- سنتی قابل احترام و ارزشمند شناخته شده است. اما برای موفقیت در پایدار نگه داشتن دامگاه داری، باید تمام اقدامات ناپایدار و غیرقانونی که به طور گسترده از سمت "آب بندان ها" شایع شده است، برچیده شوند. از آنجایی که دلیل اصلی ساخت دامگاه ها به دام انداختن پرندگان آبزی وحشی بوده و می باشد، تلاش برای تغییر نگرش مردم محلی جهت تبدیل دامگاه به یک "پناهگاه" پرندگان مهاجر آبزی برای محافظت از آن ها مسئله ای مشکل ساز است. به عبارت دیگر، مردم باید بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی خود را متوقف کنند. از آنجا که این تالاب های مصنوعی در درجه اول به عنوان منبع درآمد ثانویه شالیزار داران/ دامگاه داران مورد استفاده قرار می گیرد، حتی اگر کمک به پرندگان مهاجر برای آن ها دارای اهمیت باشد، این مورد در درجه دوم الویت های مورد توجه آن ها است. به طور واضح برای موفقیت در قانع کردن آن ها به کاهش دام گذاری و خودداری از انجام هرگونه شکار غیرقانونی، به انگیزه های اقتصادی همراه با قوانین سختگیرانه نیاز است. باید توجه ویژه ای به اعمال محدودیت های قانونی در مورد تعداد زیادی از "آب بندان ها"، جایی که هیچ فرصتی برای زنده ماندن هیچ پرنده آبزی باقی نمی ماند معطوف گردد. در حقیقت بهترین راه حل در این مورد، تبدیل "آب بندان ها" به دامگاه، اما با اعمال کنترل جهت پایداری است. در نتیجه مکان های امن تر زمستان گذارنی یا استراحت و تغذیه موقت بین راه مهاجرت، به تعداد زیادی تشکیل خواهند شد که منفعت بیشتری از وضعیت کنونی، هم به مردم و هم به حیات وحش می رسد. در حال حاظر، اطلاعات غلط در مورد دامگاه ها که موجب اشتباه گرفته شدن آن ها با آب بندان شده است، از جمله عوامل به خطر انداختن آن ها شمرده می شود.
همچنین سو تفاهم های بین جامعه دامگاه داران فریدونکنار و مسئولان محیط زیستی و سایر ذینفعان در مورد اولویت های نگهداری دامگاه ها وجود دارد. در حالی که مسئولان سعی می کنند اقدامات مرتبط با به دام انداختن غیرقانونی را متوقف کنند، درگیر تصمیم گیری در مورد نحوه مدیریت دامگاه ها نیز شده اند. این کار با روش سنتی مدیریت دامگاه ها با نظارت جامعه دامگاه داران، جایی که هر دامگاه تصمیم های خود را می گیرد، در تضاد است. این کشمکش محلی در منافع انسانی، در حالی که صدای محافظان حیات وحش نیز ضعیف است، باعث کنار گذاشته شدن نیازهای پرندگان مهاجر که در سطح بین المللی به عنوان ذینفعان اصلی در نظر گرفته می شوند می شود. این حقایق موجود، نشان دهنده جدی بودن تهدیدهای سنت دامگاه داری است.
فقدان ابزارهای اقتصادی - اجتماعی برای مقابله با مشکلات کلی دامگاه ها، که قبلن اشاره شد، باعث بدتر شدن مداوم شرایط در تالاب های فریدونکنار گردیده است، تا اینکه در سال 2017 جامعه دامگاه داران و دولت/سازمان حفاظت محیط زیست به یک بن بست، شرایطی که حل آن دشوار است، رسیدند. در این میان، مسئله اصلی حفاظت از پرندگان مهاجر تقریبن فراموش شده است، اگرچه تک درنای سیبری به چنان شهرت و محبوبیتی در میان مردم رسیده است که به او اجازه می دهد تا مانند نام خود، "امید" زندگی کند.
برای کوتاه مدت، باید اقدامات فوری تر و مداوم تری جهت تغییر نگرش مردم نسبت به حیات وحش از طریق رسانه ها انجام پذیرد، در صورتی که آموزش های محیط زیستی در کودکان یک فرآیند طولانی مدت است. در مدارس، برنامه های با رویکرد حفاظت از حیات وحش برای آماده سازی راه عشق ورزیدن به طبیعت بسیار اساسی است، اگرچه برگزاری آن ها به صورت رسمی فرآیندی کند است و متاسفانه خیلی دیر اجرا شده است. هرچند ممکن است دیر باشد، به عنوان آخرین امید برای رسیدن به اهداف مان در حفظ زیستگاه های محلی پرندگان مهاجر از طریق دامگاه ها، ما در MCCA همکاری خود را با موزه محلی علوم کودکان در بابل آغاز کرده ایم و به کار تثبیت شده و چشمگیر این موزه در آموزش کودکان از طریق علم با روش های تعاملی، پیوسته ایم.
از نظر روابط انسان در برابر حیوانات، ما در اینجا به تعاملات بین انسان و پرندگان آبزی وحشی در محیط نیمه طبیعی دامگاه، که در آن از زمانی که خاطرات روستاییان به یاد می آورد انسان عامل غالب است، اشاره می کنیم. آینده تالاب های فریدونکنار به عنوان "پناهگاه" پرندگان مهاجر عمدتا بستگی به حمایت اقتصادی از همه برنج کاران و در نتیجه دامگاه داران دارد. چنین خط مشی های کشاورزی برای مقابله با خطر از بین رفتن این تالاب های مصنوعی پرندگان آبزی، که به وجود شالیزارها بستگی دارند، باید در اولویت باشد. در غیر این صورت، این مکان های دارای اهمیت زیست محیطی تالاب رامسر با وجود ظرفیت های به ارث رسیده برای باقی ماندن به عنوان یک CCA از بین خواهند رفت. علاوه بر سازوکارهای موثرتر بین المللی، به اقدامات ملی فوری در کنار ساز و کارهای موثرتر بین المللی نیاز است.
نتیجه گیری:
اهداف پروژه MCCA به طور عمد، تمرکز بیشتر بر روی اهمیت بوم شناسی دامگاه بوده است. با این وجود، این اهداف در یک محیط پیچیده روستایی- فرهنگی با همکاری جوامع محلی دنبال شدند. بنابراین، تأثیر و نتیجه بستگی به عوامل روانی- اجتماعی (psychosocial)، شامل تغییرات نه فقط از نظر محیطی بلکه در نحوه نگرش انسان که در ارتباطات اجتماعی بروز می یابد، است. اگر از منظر مردم شناسی به تغییرات ملموس در جوامع، توجه شود، ممکن است آن ها به عنوان اثرات جانبی این پروژه تصور گردند. بعضی از تغییرات برای اولین بار در تاریخ این محل رخ دادند، به ویژه مواردی که مربوط به روابط متقابل جوامع و موقعیت زنان بودند، از آنجایی که هر دو این جنبه ها، سبک های فرهنگی چندین قرن را متاثر کردند، دارای اهمیت بودند. بدون شک برخی موارد عقب رفت طبیعی وجود دارد؛ گذشته از این، پروژه های ملی و بین المللی در حدود یک دهه پیش به پایان رسیده اند. تأثیرات از لحاظ بوم شناسی یا اجتماعی فرهنگی به این دلیل که استمرار آن ها در این زمینه قابل تعیین نیست، ممکن است زیربنایی نباشد.
با این وجود هنگامی که شیوه های بین المللی به عنوان بخشی از پروژه SCWP معرفی شد، این موضوع مشخص شد که به نظر می رسد به طور غیره منتظره ای مقاومت کمی از لحاظ محلی در برابر پذیرش ارتباط با خارجی ها یا افراد چند فرهنگی از فرهنگ های دیگر که اغلب هدایت NGO را بر عهده دارند، وجود دارد. این در واقع منعکس کننده ی واکنش طبیعی ایرانی ها است که توسط اکثر کسانی که به ایران سفر می کنند به طور شگفت انگیزی دوستانه احساس می شود. این نوع واکنش پذیری در برابر تأثیرات جدید است که یک نگرش اساسی در تعیین موفقیت یا شکست است - عامل اصلی تایید شده به نقش مامور تغییر، که معمولا یک سازمان غیردولتی است. اگر نگرش تعاملی اساسی، متقابلن پاسخگو، بین بازیگران تغییر به خوبی شناخته نشود، به این معنی که در "پویایی توسعه بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه"، نقش مامور تغییر یکی از مسئولیت ها است. ویژگی های روانشناختی در طولانی مدت، عنصر ذاتی هدف هستند که در آن نتایج با توجه به ابزارهای اعمال شده در روند غالبن دردناک تغییر، مشاهده می شوند. بنابراین در صورت عدم موفقیت، تقصیر ممکن است به دلیل هیچ کدام از عناصر یا ویژگی های جامعه هدف به صورت مجزا نباشد.
در هر صورت، تأثیرات اساسی اهداف پیش بینی شده در هر پروژه اجتماعی، مانند احترام به طبیعت و حفظ آن، تا وقتی که گذر زمان اجازه دهد تغییر در جامعه ریشه ای بدواند یا نه، نشان داده نخواهد شد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان می خواهند قدردانی کامل خود را از جامعه دامگاه داران فریدونکنار به دلیل 10 سال مشارکتشان که موجب شکل دادن به این مقاله شد، ابراز کنند. تشکر ویژه از دامگاه داران، که به عنوان اعضای MCCA در فعالیت های پروژه و مدارس محلی شرکت کردند و تشکر از مسئولین شهری برای همکاری در ارائه فضای جلسات NGO ها. سپاس ویژه از کشاورزان شالیکار کل جامعه فریدونکنار که همچنین به عنوان دامگاه دار نیز کار می کردند، مخصوصن عباس گلی، م. تقوی و ر. پیوسته، نمایندگان سرخرود، اِزباران و فریدونکنار برای گفتگوها و ارتباطات در مورد تاریخچه و پیشرفت های اخیر منطقه و رحیمی برای کمک در حل مشکلات فنی مربوط به IT تشکر می کنیم.
الن ووسالو-توکلی جانورشناس (دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس) و روزنامه نگار (دانشگاه کالیفرنیای جنوبی)، موسس MCCA در سال 1998 است. وی از سال 1983 درنای سیبری را در دامگاه ها مشاهده می کرد و بعدن توسط روستاییان به "مادر درناها" ملقب شد. وی مقالاتی را تالیف کرده است و برخی را در کنفرانس های بین المللی مربوطه ارائه داده است. او در سال 1996 از دانشگاه مازندران در بابلسر بازنشسته شد و پس از آن به عنوان متخصص/ محقق زبان انگلیسی و ویراستار علمی به کار خود ادامه داد. اخیرن او از طرف فنلاند جایزه "نشان صلیب لیاقت گل رز سفید فنلاند" سال 2016 را دریافت کرده است.
محمود قاسمپوری دارای مدرک دکترا، بوم شناس و پرنده شناس، استادیار گروه علوم محیط زیست دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی دانشگاه تربیت مدرس شهر نور مازندران است. وی از زمان تأسیس MCCA در سال 1998به طور داوطلبانه و مستقل فعالیت کرده است.
یونس یعقوب زاده بوم شناس و پرنده شناس، مدرس و رییس گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعی دانشگاه علامه محدث نوری در نور مازندران و نامزد دکترای دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی در دانشگاه تربیت مدرس تهران است. وی از زمان تأسیس MCCA در سال 1998 به طور داوطلبانه و مستقل فعالیت کرده است.
برای دانلود مقاله اصلی اینجا کلیک کنید