|
(این مصاحبه بخشی از مجموعه مصاحبه هایی است که آقای محسن ملاح با پرنده نگرهای ایران داشته اند.)
در مصاحبه امروز با پرنده نگرهای ایران به سراغ شخص پرنده نگری رفته ایم که با توجه به مدت زمان کوتاه 18 ماهه از فعالیت خود، به سرعت در این حوزه تبحر پیدا کرده و بسیار فعال است. همچنین او شخصی بی ادعا و بسیار با دانش است. به نوعی باید گفت او پرنده نگری را می فهمد و از آن لذت می برد. اهل سفر و مطالعه است و تا کنون مشاهدات ارزشمندی از پرندگان ایران به ثبت رسانده است. او کسی نیست جز سرکار خانم میترا دانشور؛ کارشناس ارشد برنامه ریزی گردشگری، مترجم و عضو باشگاه پرنده نگری ایرانیان، که در ادامه مصاحبه من با ایشان را می خوانید.
_میترا دانشور هستم، متولد مرداد 69 در شاهرود، کارشناسی جامعه شناسی و ارشد برنامه ریزی گردشگری (از شاخهٔ علوم اجتماعی) دارم. متأهلم و فرزند ندارم. تقریباً از خرداد پارسال علاقهٔ ویژه ای به پرنده ها پیدا کردم و از همون موقع پرنده نگری را شروع کردم.
_راستش نمی تونم یه دلیل منطقی براش بیارم. علاقهٔ من به پرنده ها خیلی ناگهانی بود و دلی. یه روز رفته بودیم طالقان، دم سد نشسته بودیم و من متوجه شدم کلی صدای پرنده می شنوم ولی اصلا نمی تونم پیداشون کنم. بعد هم یه پرندهٔ شکاری که الان حدس می زنم سارگپه بود، بالای سرمون پرواز کرد و اون لحظه حسرت خوردم که هیچ تجهیزاتی ندارم تا بتونم بهتر تماشاش کنم. بعد از اون روز، کنجکاوی های من درباره پرنده ها بیشتر و بیشتر شد. در کمتر از یک ماه دوربین دوچشمی و دوربین عکاسی خریدم و با جستجو در گوگل خیلی زود تالاب های تهران رو پیدا کردم و بعد هم باشگاه پرنده نگری ایرانیان و دیگه غرق این دنیا شدم.
_هر جایی لطف خودش رو داره. برای بیابان احترام خاصی قائلم، چون برخلاف تصور رایج، بسیار غنی هست و کلی پرنده میشه توش دید؛ ولی جنگل رو به طور خاص خیلی دوست دارم، چون عاشق اینم که بین درخت ها دنبال پرنده ها بگردم.
_به جز تابستان که کلا تنوع پرنده ها در داخل شهرها کم میشه، سه تا فصل دیگه همیشه برای پرنده نگری عالی هستن. بهار و پاییز رو به خاطر پرنده های مهاجر خیلی دوست دارم. اما با اینکه با سرمای میونهٔ خوبی ندارم، از پارسال خدا خدا می کنم که زمستان های سرد و پربرفی داشته باشیم، چون اینطوری احتمال دیدن گونه های متفاوت و غیرمنتظره خیلی بیشتره.
_من از اول در کنار دوستان مختلف به پرنده نگری در اول صبح عادت کردم و تجربه هم بهم ثابت کرده که اول صبح پرنده ها پرجنب و جوشند و نور هم برای عکس گرفتن ازشون عالیه.
_هر کدوم مزیت های خودشون رو دارن. تا الان بارها در پرنده نگری گروهی تجربه های قشنگی داشتم و به نظرم پرنده نگری جمعی برکت خاصی داره؛ البته منظورم از جمع به شکل ایده آل در حد 4، 5 نفر هست. اما تنهایی هم زیاد به پارک های تهران می رم و گاهی بدون دغدغه مدت زیادی مشغول تماشای یه پرنده یا شنیدن صداش هستم.
_معمولا سفرهای پرنده گری با کلی اتفاق همراه هستن، اما یه اتفاق توی شهریور پارسال برام خیلی پررنگه، وقتی برای اولین بار می خواستم با چند نفر پرنده نگر برم بندعلیخان. اونجا هر پرنده ای که می دیدم برام جدید بود، اما اتفاق ویژه زمانی افتاد که تقریبا پرنده نگری تمام شده بود و با یکی از همراهان قدم زنان داشتیم برمی گشتیم و مشغول صحبت بودیم که از بوته ای در فاصلهٔ کمتر از پنج متر، پرنده ای خیلی بزرگ بلند شد. ما آنقدر غافلگیر شده بودیم که فقط ایستادیم و محو تماشا شدیم. بعد یکی از دوستان از فاصلهٔ دورتر گفتن که شاه بوف بوده. عظمت اون پرنده و بال زدن بی صداش و نزدیک بودنش به من، هیچ وقت از خاطرم نمیره.
_واکنش ها بسیار مثبته و خیلی تشویقم می کنند. حتی فکر می کنم بدون اینکه اصراری داشته باشم، نزدیکانم خیلی بیشتر نسبت به پرنده ها حساس و آگاه شدن. همسرم با اینکه مثل من علاقه ٔ ویژه ای به پرنده ها نداره، همراه و پایهٔ همیشگی سفرهای من بوده و اتفاقا خیلی خوب پرنده ها رو می شناسه. مادرم هم چندباری همراهم پرنده نگری کرده و الان پرنده ها به ویژه زاغ بور، سوژهٔ اصلی کارهای هنریش در گلدوزی و نقاشی هستن.
_بیشتر از همه کنجکاو هستن و سؤال می پرسن که دارم از چی عکس می گیرم، اما دیدم گاهی آدم های دیگه هم سعی می کنن نشون بدن که از پرنده ها مطلع هستن و اتفاقا همون اطلاعات، هر چند کم و گاهی نه چندان دقیق، باعث خوشحالی منه.
_قضیه ای که بیشتر از همه به چشمم اومده، دامنهٔ محدود اطلاعات ما و نداشتن منابع کافی در ایران هست. البته قطعا این موضوع ارتباط مستقیمی با عمر کوتاه این فعالیت در ایران داره. از طرف دیگه، تعداد زیادی از پرنده نگرهای ما به واسطهٔ دوره های تورلیدری و بعد دوره تخصصی پرنده نگری به این فعالیت علاقه مند شدن که خودش شاید دلیل دیگه ای برای محدودیت دانش ما باشه، چون یه سری اطلاعات مشخص در این دوره ها آموزش داده می شه. در حالی که پرنده نگری در کل دنیا یه فعالیت تفریحیه که همه جور آدمی از هر قشری و با هر تحصیلاتی به سمتش میره و منابع فراوان هم باعث میشه آدم ها اطلاعات دقیق تر و بیشتری داشته باشند.
_صدای پری شاهرخ بسیار گوش نوازه و فکر می کنم صداش در مقایسه با سایر پرنده های ایران، منحصربه فرده.
_کورکور بال سیاه به نظرم واقعا زیباست و هر چقدر هم ببینمش فکر نکنم از دیدنش سیر بشم.
_امیدوارم یه روزی هوا اونقدر سرد بشه که جغد برفی رو در کشورمون ببینیم.
_زمستون پارسال اولین سفر تنهاییم، یه روزه به مقصد مازندران بود که برم درنای امید و قوهای سرخرود رو ببینم، ولی متأسفانه اون روز هوا بارونی بود و درنا به محل همیشگیش نیومد، قوها هم ظاهرا زودتر مهاجرتشون رو شروع کرده بودن و چند روز قبل تر رفته بودن. بعدش تنهایی یه سر به شاهرود زدم و اونجا گونهٔ هدفم، زاغ بور رو دیدم.
_تجربه پرنده نگری در تالاب بیشه دالان در لرستان که خیلی اتفاقی در جستجوهام پیداش کردم و پاییز گذشته، سری به اونجا زدم و تعداد زیاد پرنده ها (به خصوص خروس کولی معمولی) و ترس بسیار کمشون واقعا برام جالب بود؛ طوری که فاصله جاده با تالاب فقط چند متر بود و من یک ساعت از داخل ماشین عکاسی کردم و تقریبا هیچ پرنده ای تکون نخورد.
_یادمه پارسال که آقای طالبی به باتومی گرجستان رفتند، با شنیدن تجربیاتشون به خودم گفتم سعی می کنم تا پنج سال دیگه من هم به اونجا برم. ولی امسال، طی سه روزی که در کنارشون در گلوگاه پرنده های شکاری رو رصد کردم، متوجه پتانسیل بی نظیر کشور خودمون شدم. این شانس رو هم داشتم که روز 18 مهر که رکورد شمارش بیش از 2200 عقاب بزرگ ثبت شد، اونجا حضور داشتم و در کنار تعدادی از دوستان، تجربه ای فوق العاده کسب کردم. شخصا فکر می کنم حضور در فیلد، بهترین راه برای تقویت شناخت پرنده هاست، بخصوص در چنین پروژه ای که ما پرنده هایی مثل طرلان رو در تعداد خوبی دیدیم که شاید مشاهده شون در حالت عادی چندان آسون نباشه.
_دوتا رکوردم برام بسیار ارزشمندن. یکی عقاب خالدار کوچکی که در ماسال دیدم و صحنهٔ نزاعش با زاغی در ارتفاع خیلی پایین، جلوی چشمم اتفاق افتاد. یکی دیگه بالابانی که وسط یکی از کوچه های نزدیک به پارک ملت دیدم. برای هر دوتاشون اصلا فکر نمی کردم گونه خاصی دیده باشم، اما بعد از شناسایی، به ارزششون پی بردم و برای خودم بهترین رکوردهام محسوب می شن.
از نظر زیبایی، راستش چون عکاس حرفه ای نیستم و بیشتر تمرکزم، عکس برای شناسایی هست، عکس هام در حد معمولی هستن، اما خودم یکی از جدیدترین عکس هام در همون پروژهٔ سرشماری شکاری ها رو خیلی دوست دارم که چکچک بیابانی در بین درخت های جنگل هیرکانی و روی درختی با برگ های قرمز با پس زمینه آبی هست.
_در کل نگاه من به گروه ها از هر نوعی بسیار مثبته، چون فضایی برای تعامل و ارتباط بین پرنده نگرها ایجاد می کنند و همین ها باعث میشه هم دانش آدم ها بیشتر بشه و هم تبادل اطلاعات صورت بگیره. هر چند معتقدم این فضاها ظرفیت های خیلی بیشتری دارن و اگر از بحث افزایش رکورد شخصی و صرفا دیدن گونه های جدید فراتر بریم، نگاهمون جمعی تر باشه و با هم همکاری کنیم، می تونیم اتفاق های خوب و بزرگی رقم بزنیم.
_چون کارم ترجمه است، در واقع همیشه دارم چند تا کتاب یا مقاله می خونم و البته سعی می کنم در کنار ترجمه ها، مطالعهٔ آزاد هم داشته باشم. برام سخته بگم بهترین کتاب برام چی بوده، چون به ژانرهای مختلفی علاقه دارم. از طرفی فکر می کنم توی عصری که سرعت تولید دانش بسیار بالاست، خیلی اوقات خوندن مقاله و جستار بهتره. فصلنامه ترجمان در حوزه علوم انسانی یکی از انتخاب های همیشگی منه. در رابطه با پرنده ها هم زیاد سراغ مجله های خارجی و مقالات آنلاین در سایت های مختلف می رم.
فیلم و سریال زیاد می بینم، ولی علاقه ام به مستندها و فیلم های بیوگرافی خیلی بیشتره و الان به نظرم تماشای فیلم جدید دیوید اتنبرو با عنوان «دیوید اتنبرو: یک زندگی روی سیارهٔ ما» که در واقع مروری بر تأثیر انسان بر کرهٔ زمین در طول 94 سال عمر اتنبروست، برای همه از جمله کسانی که دغدغهٔ محیط زیست دارند، واجبه.
_بنده خیلی کوچیک تر از اینم که جسارت کنم و بخوام به دوستانم توصیه ای کنم، اما فکر می کنم پرنده نگری در اصل حضور در لحظه و لذت از اونه و به نحوی تصدیق همهٔ زیبایی ها در اطرافمون و قدردانی از اوناست و هر هدف دیگه ای فرعیه. پس چی بهتر از اینکه تا جایی که می تونیم این عشق رو به بقیه هم منتقل کنیم.
_از شما بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید بسیار سپاسگزارم و روزگاری پر از شادی و سلامتی و سرشار از پرنده برای همه آرزو می کنم.